جغرافیا و موقعیت وینترفل
در تمام وستروس وقتی به شمال اشاره میشود، منظور وینترفل است در حالی که در خود وینترفل منظور از شمال، شمال دیوار است. از نظر جغرافیایی وینترفل در مرکز شمالیترین منطقه از 7 اقلیم شاهی است. خود شمال از جاده شاهی آغاز شده و تا دیوار ادامه دارد. در اطراف آن جنگلهای انبوهی قرار گرفته که جنگل خدایان نام دارد. در شرق و غرب شمال سرزمینی وجود ندارد و فقط از جنوب به جاده شاهی متصل شده که نزدیک آن دره اری و دیپ وود قرار گرفته است. از شمال اما به دیوار متصل شده و فقط کوهستان یخی قرار دیده میشود.
تاریخ وینترفل
تاریخچه وینترفل به عصر قهرمانان بازمیگردد. گفته شده که حدود 8000 سال پیش برندون معمار با کمک غولها این دژ مستحکم را ساخته است. تا قبل از آمدن تارگرینها به وستروس، وینترفل مقر شمال شاهان بوده است. در زمان شاه تورن بود که ایگان موفق شد شمال را گرفته و شاه تورن نیز که آنزمان در وینترفل روی تخت نشسته بود در برابر ایگان زانو زد و از آن بعد وینترفل به مقر محافظین شمال تبدیل شد. این دژ مستحکم در طول دوران سلطنت تارگرینها که چیزی حدود 200 سال طول کشید، مورد تجاوز هیچ سرزمینی قرار نگرفت و در هیچ جنگی شرکت نکرد. با این حال متحد تارگرینها باقی ماند اما در زمان ایسریس دوم که به عنوان شاه دیوانه شناخته میشود بود که وینترفل بر علیه تارگرینها قیام کرد.
طرح کلی وینترفل
وینترفل یک مجموعه قلعه عظیم در مساحتی چند هکتاری است که دو دیوار بلند از آن محافظت میکند. در اطراف وینترفل جنگ خدایان قرار دارد و زیر آن چشمههای آبگرم وجود دارد که از طریق لولهکشی آب آنها به درون قلعهها برده شده است. در میان دو دیوار مجموعه وینترفل شامل چندین بخش است. قلعه داخلی و حیاط و قسمتهای مختلف آن در میان دو دیوار قرار دارد. در بخش بیرونی دیوار نیز وینترتون قرار دارد که مجموعه روستاهای اطراف وینترفل است. در ادامه تمام این بخشها را بهصورت جدا بررسی میکنیم.
قلعه داخلی وینترفل
قلعه داخلی دارای سه بخش است که تخت محافظ شمال نیز در آن قرار دارد و شامل:
دژ بزرگ وینترفل
درونیترین قلعه مجموعه است. این بخش روی چشمههای آبگرم ساخته شده و برای همین در زمستانها گرمترین قلعه وینترفل محسوب میشود. دیوارهای آن از گرانیت ساخته شده و بوسیله یک پل سرپوشیده به اسلحهخانه متصل شده است.
تالار بزرگ وینترفل
این قسمت از وینترفل یک تالار عظیم برای تجمع لردها و مهمانها است. در بیرونی این سالن با سنگ خاکستری و تعدادی پرچم پوشانده شده است. این تالار ظرفیت 500 نفر را بهصورت همزمان دارد. در بخش شمالی تالار که کمی مرتفعتر است اعضای عالی رتبه قرار میگیرند.
سپت وینترفل
سپت وینترفل توسط ادارد استارک برای کتلین تالی ساخته شده است. این سپت در مقایسه با دیگر سپتهای وستروس بسیار کوچک است و قدمتی بسیار اندک دارد.
حیاط و بخش های متعدد وینترفل
حیاط محوطه میان دو دیوار است که در آن قسمتهای دیگر وینترفل قرار گرفته و شامل:
اولین دژ
این دژ قدیمیترین دژ وینترفل است که ارتفاع اندکی دارد. در گذشته اهمیت داشته اما در صد سال اخیر زیاد به کار نیامده و تبدیل به قبرستانی برای خدمتکاران شده است. لیدی دایرولف سانسا در این قسمت دفن شده است.
برج شکسته
این برج که بلندترین برج وینترفل است و به برج سوخته هم شهرت یافته، مقر نگهبانی وینترفل است. گویا 140 سال قبل از اتفاقات اخیر قسمت بالایی آن توسط رعد از بین رفته و کسی هم آن را بازسازی نکرده است.
جنگل خدایان در وینترفل
جنگلی انبوه و قدیمی که به مدت 1000 سال دست نخورده مانده و یک سرپوش بسیار زیبا برای وینترفل ساخته است. در مرکز آن یک ویووود (درخت عجیب) قرار دارد که روی آن صورتکی قرار دارد. برای ورود به جنگل یک در آهنگی و بزرگ در دل وینترفل تعبیه شده است.
باغ شیشه ای وینترفل
این بخش توسط بخاری که از آب گرمهای زیر وینترفل تولید میشود تغذیه شده و به یک گلخانه تبدیل شده که در آن سبزی و دیگر گیاهان خوراکی پرورش داده میشود.
سرداب وینترفل
در سرداب که زیرزمینی است در قسمت پایینی وینترفل، جسد لردها و پادشاهان قدیمی وینترفل قرار داده شده است. این قسمت یک راهروی باریک با ستونهایی کنار هم است که میان هر دو ستون جسد یکی از پادشاهان استارک قرار داده شده است.
برج ناقوس وینترفل
برج ناقوس نیز یکی از بخشهای قدیمی قلعه وینترفل است که راه متصل کننده آن به آشیانه زاغها در گذشته تخریب شده است. از این برج برای خبررسانی درباره ورود افراد غریبه به وینترفل استفاده میشود.
برجک استاد
در زیر آشیانه زاغها قرار دارد و در زمان غارت وینترفل کامل تخریب شده است.
برج کتابخانه
این قسمت همان طور که از نامش پیداست، کتابخانه وینترفل بوده و شامل تمام کتابهای قدیمی است که در خاندان استارک وجود داشته است.
تالار نگهبانان
در فاصله میان اولین دژ و برج ناقوس، تالار نگهبانان قرار گرفته است.
دیوارهای خارجی وینترفل
دیوارهای خارجی که دور تا دور وینترفل را گرفتهاند از جنس گرانیت بوده و همچون سپری مستحکم نفوذ به وینترفل را بسیار دشوار کردهاند. روی دیوار خارجی چندین برجک محافظ قرار گرفته است. همچنین دو سنگر کنگرهدار نیز روی دیوار خارجی قرار دارد. سه دروازه برای این دیوار در نظر گرفته شده است که شامل دروازه شکارچی، دروازه شمالی و جنوبی است. همچنین از دروازه شکارچی تا دروازه جنوبی یک تونل بسیار باریک تعبیه شده داخل دیوار تا نیروها بتوانند در طول آن حرکت کرده و دشمن را غافل گیر کنند.
وینترتون
مجموعه روستاهای جنوب و اطراف وینترفل وینترتون نام دارند. نام این روستاها از این جا آمده که در تابستانها اغلب خالی بوده و در زمستان جمعیت زیادی در آن جمع میشود. خیابانهای وینترتون گلی بوده و خانهها از سنگ و تنه درختان ساخته شده است. وینترتون به داشتن مهمانخانههای دلنشین مشهور است. در شرق آن نیز جاده شاهی قرار دارد که تا خود وینترفل امتداد یافته و جزو مهمترین راهها در وستروس محسوب میشود.
وینترفل در زمان شورش رابرت براتیون
علت اصلی شورش رابرت براتیون، دختری وینترفلی به نام لیانا استارک بود که خواهر ادارد استارک و نامزد رابرت بود. لیانا یک بار همراه برادران و پدرش برای برگزاری جشن شاهی در زمان شاه دیوانه به پایتخت رفت و در آن جا با ریگار تارگرین که شاهزادهای مشهور بود آشنا شده و یک دل نه صد دل عاشق یکدیگر شدند. ریگار که همسری به نام الیا مارتل داشت پا روی عهد همسری خود گذاشته و همراه با لیانا استارک از پایتخت گریختند. با وقوع این اتفاق، برادر بزرگ لیانا و تعدادی دیگر از دلاوران وینترفل راهی پایتخت شدند تا از شاه بخواهند لیانا را بازپس دهد.
با این حرکت گستاخانه براندون استارک، شاه او را دستگیر کرده و پدرش را به پایتخت فراخواند. سپس در ملاء عام پدر را زنده سوزاند و براندون را نیز اعدام کرد. این کار خشم وینترفل را که در آن زمان به عنوان محافظ شمال متحد تارگرینها برد برانگیخت و باعث شد ادارد استارک به همراه رابرت براتیون شمشیرهای خود را برداشته و با دیگر مناطق وستروس همدست شوند و دودمان خاندان تارگرین را از روی زمین بردارند. بعد از پیروزی شاه رابرت، وینترفل به فرماندهی ادارد استارک متحد براتیونها شد و دوباره صلح در آن برقرار گشت.
وینترفل در زمان ادارد استارک
به مدت 10 سال بعد از به تخت نشستن رابرت براتیون، ادارد استارک با عدالت و رفتاری نیک بر وینترفل حکومت کرد و مردم در رضایت کامل قرار داشتند. در این دوران اما دست قدیمی شاه رابرت که جان ارن نام داشت بنا به توطئه لنیسترها توسط سم کشته شد. این اقدام منجر شد به این که رابرت براتیون به یاد دوست و متحد قدیمی خود یعنی ادارد استارک افتاده و عازم وینترفل شود. ورود شاه به وینترفل در این زمان بسیار باشکوه بود و شادی زیادی برای مردم آن جا فراهم آورد. درنهایت نیز ادارد استارک متقاعد شد به عنوان دست جدید شاه وینترفل را ترک کرده و عازم پایتخت شود.
بعد از رسیدن به پایتخت، ادارد استارک نیز با تحقیقاتی که در زمینه خاندان لنیستر و فرزندان رابرت براتیون انجام داد همان چیزهایی را فهمید که جان ارن قبل از مرگش دریافته بود. این شد که بر علیه او نیز توطئههایی انجام شد که درنهایت منجربه زندانی شدن وی گشت. در این دوران وینترفل برای نجات جان ادارد استارک به پا خواست اما منتظر دستور نهایی شاه جدید یعنی جافری براتیون شد. جافری اما در نهایت دستور اعدام ادارد استارک را صادر کرد و وینترفل عزادار شد.
وینترفل در زمان راب استارک
بعد از ادارد استارک، پسر ارشد وی یعنی راب استارک روی تخت سلطنت شمال نشست. او برای این که انتقام پدر را بگیرد تمام اقدام شمالی را متحد کرده و خود را به رسم قدیم، شاه شمال خواند. این به معنای آن بود که شمال دیگر از زیر یوغ پایتخت خارج میشود و حکومتی جدید برای خود تشکیل میداد. در ابتدای نبردها، لشکر شمالیان با خیالی راحت عازم جبهههای جنوب شد زیرا دشمنی در شمال نداشت. در این نبرد برن استارک که برادر کوچک راب بود به جای در وینترفل حکومت میکرد. برن بر اثر حادثهای از ناحیه کمر به پایین فلج شده بود.
راب که از پیروزیهای پیاپی سرخوش شده بود، به تیان گریجوی اجازه داد که به سمت سرزمین پدری خود رفته و لشکری تازه نفس از مردان آهن زاده با خود آورد تا پیروزی بیشتری نصیبشان شود. تیان اما به محض ورود به سرزمین پدری اتحاد خود با استارکها را فراموش کرده و با لشکری عازم وینترفل شد و به خاطر این که کسی در وینترفل نبود، آن جا را به راحتی تسخیر کرد و استاد لوین را کشت و خودش بر تخت فرماندهی وینترفل نشست. در این دوران بعد از چندین قرن، وینترفل دوباره توسط دشمن اشغال شد.
وینترفل در زمان رمزی اسنو
این آخرین باری نبود که وینترفل توسط دشمنان خارجی تصرف میشد. با کشته شدن راب استارک و کتلین تالی و بسیاری از مردان شمالی در عروسی خونین، و البته فرار برن استارک از وینترفل برای نجات جان خویش، این بار رمزی اسنو که فرزند روس بولتون بود برای تنبیه تیان عازم وینترفل شد و او را دستگیر و زندانی کرد. رمزی اسنو به نام خاندان بولتون که یکی از خاندانهای نه چندان خوشنام شمال بود بر وینترفل حکمرانی میکرد تا این که روس بولتون به وینترفل آمد و شخصا زمام امور آن جا را به دست گرفت.
در این زمان سانسا استارک و برندن استارک تنها استارکیهایی بودند که در وینترفل حضور داشتند. سانسا به عقد رمزی درآمده بود و در وینترفل زندگی میکرد اما زندگی وی توام با شکنجه بود زیرا رمزی مردی روانپریش و بسیار ترسناک بود. روس بولتون نیز به خاطر همکاری با لنیسترها در شکست راب استارک به عنوان محافظ شمال خوانده میشد و از این بابت بسیار خوشحال بود. این وضع ادامه داشت تا این که درنهایت سانسا موفق شد از وینترفل بگریزد و به سمت دیوار برود. جایی که جان اسنو برادرش در آن جا فرمانده نگهبانان شب بود.
وینترفل در سریال بازی تاج و تخت
برای این که بتوانید با جزئیات و ظاهر وینترفل بیشتر آشنا شوید، حتما سریال بازی تاجوتخت را مشاهده کنید زیرا وینترفل در این سریال به زیبایی تمام به تصویر کشیده شده است. سرنوشت وینترفل در این سریال بعد از این که توسط رمزی اسنو تصرف میشود به شکل دیگری ادامه مییابد. با فرار سانسا به سمت دیوار، جان اسنو لشکری از مردان شمالی را با خود همراه کرده و به سمت وینترفل میرود تا آن جا را از دست رمزی اسنو بازپس گیرد. این نبرد به نبرد حرامزادهها شهرت یافته زیرا هم جان اسنو و هم رمزی اسنو فرزندهایی نامشروع هستند.
بعد از پیروزی جان اسنو در این نبرد، دوباره استارکها به وینترفل بازگشته و سانسا به عنوان بزرگترین استارک روی تخت سلطنت وینترفل مینشیند. در این دوران اما در وینترفل تدارک نبرد با وایت واکرها مشغول چیده شدن است. دیوار شکسته شده و وایت واکرها هر آن ممکن است به اولین سرزمین انسانها بعد از دیوار که همان وینترفل است برسند. برای همین جان اسنو عازم جنوب شده تا با همراهی دنریس تارگرین لشکر لازم برای مقابله با وایت واکرها را فراهم کرده و به نبرد با آنها بپردازد. جنگ بزرگ در سریال بازی تاجوتخت در وینترفل رخ میدهد.