ادارد استارک | ند استارک

جرج آر.آر مارتین در کتاب اول ترانه آتش و یخ، یعنی بازی تاج و تخت یکی از جذاب‌ترین کاراکترهایی که می‎‌توان در موردش خواند را خلق کرده است: ادارد استارک که به نام ند استارک هم شناخته می‌شود. شخصیتی که به‌عنوان یکی از با صلابت‌ترین افراد داستان نمایش داده شده و می‌توان وی را ستایید. اما داستان زندگی وی در کتاب بازی تاج و تخت چگونه است؟

شخصیت و جهان بینی ادارد استارک

ادارد استارک را می‌‎توان کاراکتری دانست که نماینده مردان جنگجوی قدیمی است که روحیه شکست‌ناپذیر در برابر ظلم دارد. او معتقد است افسانه‌ها و قوانین جامانده از خدایان قدیمی حاکی از حقیقتی ژرف هستند و نباید به آنها پشت کرد. ند را می‌توان آینه تمام قد روحیه استارک‌ها دانست. جنگجویی که همیشه راست گفته و حفظ بنیان‌های خانواده و سرزمین مادری‌اش از همه چیز برایش با ارزش‌تر است.

ادارد استارک فرزند ریکارد استارک، برادر کوچک‌‎تر براندون استارک و برادر بزرگ‌تر خواهری زیبا به نام لیانا استارک است. در گذشته خواهر کوچکتر توسط شاهزاده ریگار تارگرین ربوده شده و به پایتخت برده می‌شود. براندون و پدر نیز وقتی برای آزادسازی او به پایتخت می‌روند بوسیله شاه دیوانه ایری تارگرین زندانی شده و اعدام می‌شوند. گویا اعدام توسط شاه از ابتدا در سرنوشت خاندان استارک نهاده شده بود.

خانواده ند استارک

بعد از مرگ پدر و برادر، ادارد استارک لرد وینترفل، جایی که به دنیا آمده و بزرگ شده می‌شود. سپس با بانو کاتلین از خاندان تالی ازدواج کرده و صاحب ۵ فرزند به نام‌های راب، سانسا، آریا، ریکون و براندون استارک می‌شوند. در ابتدای ازدواج ادارد و بانو کاتلین، شاه دیوانه دستور قتل وی و رابرت باراتیون را صادر کرده و همین باعث می‌شود ند و رابرت بر علیه خاندان سلطنتی یعنی ریگار تارگرین‌ها شورش کنند. در این شورش ریگار توسط رابرت باراتیون و ایری تارگرین یعنی شاه دیوانه توسط محافظش یعنی جیمی لنیستر از خاندان لنیستر کشته شده و ۳۰۰ سال سلطنت تارگرین‌ها پایان می‌یابد.

دیدار با دوست قدیمی

ماجرای اصلی زندگی ادارد استارک زمانی آغاز می‌شود که رابرت باراتیون، یعنی دوست قدیمی که دیگر شاه هفت اقلیم شده برای دیدار وی به وینترفل می‌آید. علت این دیدار کشته شدن جان آرین مشاور مخصوص شاه و خالی ماندن این منصب است. منصبی که رابرت آن را تنها برازنده ادارد استارک می‌داند. گویا اختلافاتی در دربار بوجود آمده که رابرت را به یاد ادارد انداخته زیرا تنها وی توانست در نبرد با تارگرین‌ها به وی کمک کند. اکنون نیز باز به کمک وی نیاز داشت.

ادارد استارک؛ دست شاه

ند استارک به درخواست شاه پاسخ داده و با وی به پایتخت می‌رود تا اولا دریابد جان آرین (مشاور قبلی شاه) چگونه کشته شده و درثانی در امورات اداره هفت اقلیم به رابرت باراتیون کمک کند. ادارد استارک در پایتخت با وضعیت پیچیده‌ای روبرو می‌شود و در حین تلاش برای حل معماهای فراوان مثل قتل جان آرین و صدور دستور قتل تنها بازمانده خاندان تاگارین یعنی دنریس تاگارین، متوجه می‌شود که همسرش برادر ملکه یعنی تیریون لنیستر را به‌خاطر یک اتفاق ناخواسته هنگام سفر خانواده سلطنتی به وینترفل بازداشت کرده است.

ملکه یعنی سرسی لنیستر نیز با شنیدن این خبر سریعا بدبینی خود را به خاندان استارک در گوش پادشاه زمزمه کرده و پادشاه را در موقعیتی قرار می‌دهد که بین خانواده زنش و ادارد استارک دست به انتخاب بزند. ند استارک در این شرایط متوجه اختلاف شدید میان رابرت باراتیون و خاندان لنیستر شده و از اقتدار وی در درست اداره کردن کشور ناامید می‌شود. برای همین در می‌یابد که در اصل این خاندان لنیستر است که دارد کشور را اداره می‌کند.

بازی های کثیف خاندان لنیستر

در گیر و دار بررسی معماهایی مثل قتل جان آرین و دیگر امور مشکوک دربار، ادارد استارک متوجه می‌شود که جان آرین چند باری با یک حرام زاده در بازار آهنگری دیدار داشته و همچنین پیغام‌هایی برای برادر رابرت بارتیون یعنی استنیس باراتیون فرستاده است. بررسی این موضوع‌ها و هشدارهایی از جانب دیگر مشاوران شاه مبنی بر اینکه مانند جان آرین زیاد پرسشگری نکند، ند را با سمت بررسی کتاب خاندان‌های سلطنتی و اصل و نسب خاندان لنیستر می‌کشاند. او در آنجا متوجه می‌شود که کل خاندان باراتیون مو مشکی بوده‌اند اما فرزندان رابرت باراتیون همه شبیه خاندان لنیستر هستند!

ند به دنبال یک سوال

سوالی که مثل خوره در سر ند استارک نفوظ می‌کند، این است که آیا فرزندان رابرت باراتیون یعنی جافری، تامن و میرسلا واقعا حاصل ازدواج وی با سرسی لنیستر هستند یا اینکه از رابطه جیمی و سرسی پدید آمده‌اند؟ کشف پاسخ این سوال سرسی را در موضعی برابر ادارد قرار داده و علنا آنها را دشمن هم می‌کند. در این حین رابرت باراتیون که برای شکار به بیرون قصر رفته دچار زخمی عمیق شده و درنهایت می‌میرد. وی قبل از مرگ ادارد استارک را به‌عنوان جانشین خود فرامی‌خواند تا زمانی که جافری لنیستر به سن لازم برای حکومت برسد.

اما مشاوران و سران نظامی قصر هیچ‌کدام با وی بیعت نکرده و از خاندان لنیستر دستور می‌گیرند. در آخرین روزهایی که ادارد در قصر بوده و دستگیر نشده برای استنیس نامه‌ای می‌فرستد و وی را جانشین بر حق شاه می‌خواند. اما کار از کار گذشته و خاندان لنیستر دستور دستگیری وی را صادر می‌کنند. او چند روزی در انفرادی می‌ماند تا اینکه دخترش سانسا به دستور ملکه به وی می‌گوید که اگر اقرار کند به شاه خیانت کرده می‌گذراد زنده بماند و خانواده‌اش در امان خواهند بود.

اعدام ند استارک

ند در برابر همه مردم پایتخت اقرار می‌کند که به شاه خیانت کرده و از وی تقاضای بخشش می‌کند به این امید که دخترانش در امان بمانند. اما شاه جوان یعنی جافری لنیستر که بویی از مردانگی و وفای به عهد نبرده دستور اعدام وی را صادر می‌کند و ند استارک، در مقابل دختران خود گردن زده می‌شود.

مردی با شرافت که تنها حقیقت را محترم می‌دانست و برای آن می‌جنگید، درگیر سیاست‌های درباریان پادشاهی ۷ اقلیم شده و چنین پایان غم انگیری دارد.