کودکان زیادی هستند که در زمان طفولیت سختی‌های زیادی متحمل می‌شوند و شخصیتشان تغییر می‌کند. اما این فقط آریا استارک است که بعد از روبروشدن با مشکلات به گرگی مبارز تبدیل می‌شود. جرج.آر.آر مارتین در ساخت و پرداخت شخصیت آریا سنگ تمام گذاشته و از او قهرمانی ساخته که قصد دارد انتقام تمام دشمنی‌هایی که با خانواده‌اش شده را بگیرد. دختری با چشمان خاکستری که آینده‌ای عجیب در انتظارش است.

آریا استارک

آریا استارک فرزند سوم ادارد استارک و بانو کتلین است که در وینترفل به دنیا آمده و همان جا بزرگ می‌شود. او خواهر کوچکتر راب استارک و سانسا استارک بوده و برادرانی کوچک‌تر از خودش با نام ریکون استارک و برن استارک دارد. همچنین رابطه‌ای بسیار صمیمی با جان اسنو، برادرناتنی و فرزند نامشروع ادارد استارک دارد. از کودکی هیچ علاقه‌ای به فعالیت‌های زنانه نداشته و بیشتر دنبال یادگیری فنون رزمی مثل شمشیربازی و تیراندازی است. به همین دلیل جان اسنو یک شمشیر ظریف و کوچک به اسم نیدل به آریا هدیه می‌دهد تا با آن تمرین کند. همه خانواده استارک اذعان دارند که آریا به عمه‌اش لیانا استارک رفته و مانند او جنگجو و نترس است.

Arya Stark
Arya Stark

کودکی آریا استارک در وینترفل

در ابتدای کتاب بازی تاج‌وتخت آریا استارک ۹ سال دارد. او دختری کوچک اندام با صورتی استخوانی و موهایی قهوه‌ای است. در ابتدا بیشتر شبیه به پسران است و دوستان دوران کودکی‌اش همه پسر هستند اما بعدها که سنش بیشتر می‌شود زیباتر شده و خواهان پیدا می‌کند. آریا استارک بعدها در می‌یابد که یک وارگ است و می‌تواند وارد جسم گرگش شده و با چشمان او دنیا را ببیند. بعد از اینکه ادارد استارک یک دسته توله گرگ پیدا می‌کند و هر کدام را به یکی از فرزندان استارک می‌دهد، آریا استارک گرگی به اسم نایمریا نصیبش شده و گاهی با چشمان نایمریا دنیا را می‌بیند. آریا استارک همان قدر که در کار با شمشیر چابک است، در فعالیت ذهنی نیز باهوش بوده و بعدها به‌خاطر همین هوش می‌تواند از دست مصیبت‌ها به‌سادگی خلاص شود.

کودکی آریا استارک
کودکی آریا استارک

رو به رو شدن با بیگانگان

هنگامی که پادشاه از پایتخت (کینگز لندینگ) به وینترفل سفر می‌کند تا پدر آریا یعنی ادارد استارک را همراه خود به پایتخت ببرد و او را دست خود (مشاور شاه) بنامد، آریا در صف استقبال‌کنندگان قرار می‌گیرد تا محافظین مخصوص شاه یعنی سر گرگور کلگان که کوه نامیده می‌شود و برادرش سندور کلگان را ببیند. همچنین از دیدن بهترین شمشیرزن کل کشور که رئیس گارد شاهنشاهی است و جیمی لنیستر نام دارد نیز لذت برده و برخلاف سانسا که منتظر دیدن نامزد آینده‌اش جافری باراتیون است، هیچ علاقه‌ای به جلب‌توجه پسر شاه ندارد. هنگامی که آریا و دوستش مایکاه در حال بازی با شمشیر هستند جافری باراتیون و سانسا که درحال قدم‌زدن هستند به آنها نزدیک شده و جافری تلاش می‌کند با شمشیرش مایکاه را که رعیت‌زاده است اذیت کند؛ اما آریا و گرگش نایمریا از وی دفاع می‌کنند و جافری زخمی می‌شود.

این درگیری بالا گرفته و همگی نزد شاه رابرت باراتیون می‌روند تا درباره آنها قضاوت کند. سانسا که به شوهر آینده‌اش وفادار بوده و اختلافاتی هم با آریا استارک دارد طوری داستان را تعریف می‌کند که گویی آریا و گرگش به جافری حمله کرده‌اند و او تقصیری ندارد. به همین دلیل سرسی یعنی ملکه شاه دستور می‌دهد گرگ آریا استارک کشته شود. اما آریا استارک چون می‌دانست عاقبت این دعوا به کجا کشیده می‌شود، نایمریا را فراری داده و درعوض دستور کشتن گرگ سانسا صادر می‌شود. آریا از همین ابتدای داستان روبروشدن با مردمان پایتخت در می‌یابد که آنها در اصل دشمنان خانواده‌اش هستند نه دوستانشان. به همین دلیل از ملکه سرسی و پسرش جافری کینه به دل می‌گیرد.

نایمیریا گرگ آریا استارک
نایمیریا گرگ آریا استارک

مرگ پدر آریا استارک

آریا استارک درباره دشمنان درست تشخیص داده بود. بعد از این که همراه با پدر و سانسا استارک به پایتخت می‌روند، دسیسه‌هایی رخ می‌دهد که درنهایت باعث مرگ پدرش می‌شود. داستان ازاین‌قرار است که مشاور قبلی پادشاه یعنی جان ارن به‌خاطر این که پی برده بود تمام فرزندان رابرت باراتیون و سرسی لنیستر حاصل رابطه نامشروع جیمی لنیستر یعنی برادر ملکه و سرسی هستند، به طرز مشکوکی کشته می‌شود. ادارد استارک نیز بعد از ورود به پایتخت تلاش می‌کند بفهمد دلیل مرگ مشکوک جان ارن چیست و به همین دلیل درنهایت او نیز متوجه این قضیه می‌شود که هیچ‌کدام از فرزندان شاه، متعلق به او نیستند.

روزی که شاه به شکار رفته ادارد استارک تصمیم می‌گیرد ماجرا را برای او تعریف کند. اما از شانس وی، شاه در شکار دچار زخمی عمیق شده و دو روز بعد می‌میرد. رابرت باراتیون قبل از مرگ اما ادارد را جانشین خود معرفی می‌کند تا زمانی که جافری به سن لازم برای فرمانروایی برسد؛ اما هیچ‌کدام از درباریان این دستور را اجرا نکرده و جافری را جانشین شاه کرده و ادارد استارک را زندانی می‌کنند. چند روز بعد نیز به جرم خیانت به پادشاه او را درملأعام گردن می‌زنند.

فرار آریا از پایتخت

قبل از این که ادارد استارک گردن زده شود، به‌خاطر علاقه زیادی که آریا استارک به شمشیربازی دارد، برایش یک استاد براووسی به نام سیریو فرول می‌گیرد تا او را تعلیم دهد. روزی که ادارد استارک را دستگیر می‌کنند، گارد شاهنشاهی به سراغ آریا استارک که در حال تمرین با سیریو فرول است می‌آیند تا او را زندانی کنند. اما سیریو فورل به آریا می‌گوید که فرار کند و خودش در نبرد با سربازان کشته می‌شود. آریا به‌وسیله یک راه مخفی که قبلاً پیدا کرده از رد کیپ بیرون رفته و توسط یارن که از مردان نگهبان شب است از پایتخت فرار می‌کند. آریا استارک اما روزی که پدرش را گردن می‌زنند در میان جمعیت شاهد این ماجرا بوده و ضربه روحی بزرگی به او وارد می‌شود.

پیشنهاد خرید

خرید و دانلود کتاب پرنسس و ملکه

تومان 31,500تومان 19,700خرید و مطالعه

لیست دشمنان آریا استارک و مرد بی نام

آریا استارک همراه یارن با موهای کوتاه و ظاهری شبیه به پسران از پایتخت فرار می‌کند تا به وینترفل بازگردد. اما کاروان آنها در نیمه‌راه توسط سربازان شاهنشاهی مورد حمله قرار گرفته و قبل از اینکه همه کشته شوند آریا همراه با تعدادی دیگر از پسران و جیکن هاگار موفق می‌شوند فرار کنند. در ادامه مسیر آریا استارک و همراهانش دستگیر شده و به هارن هال برده می‌شوند. در این میان آریا مستخدم یکی از شوالیه‌ها به نام ویس شده و در برج ناله با جیکن هاگار که او نیز به نگهبانی گماشته شده دوست می‌شود. جیکن به‌خاطر این که آریا جان او و دو تن از همراهانش را نجات داده به او می‌گوید که می‌‎تواند نام ۳ نفر را بیاورد تا جیکن جان آنها را بگیرد. با این که آریا لیستی از نام کسانی که باید آنها را بکشد درست کرده و نام سرسی و جافری در آنها است، اما ابتدا نام یکی از سربازان که داستان تجاوز گروهی‌اش را برای دوستانش تعریف می‌کند به جیکن می‌دهد و جیکن نیز او را می‌کشد.

آریا استارک و جاکن هاگار
آریا استارک و جاکن هاگار

سپس نام ویس را به جیکن داده و او نیز با برپاکردن بلوایی ویس را می‌کشد. درنهایت آریا نام خود جیکن را بر زبان می‌آورد. جیکن نیز برای این که آریا حرفش را پس بگیرد، به او کمک می‌کند تا از قلعه فرار کند. بااین‌حال در لحظه آخر صورت خود را تغییر داده و به آریا سکه‌ای براووسی می‌دهد و می‌گوید هر وقت به براووس آمد سکه را به اهالی شهر نشان دهد تا او را به جیکن هاگار که اکنون دیگر هویت خود را به آریا نشان داده و مرد بی‌نام نامیده می‌شود برسانند. بعدازاین ماجرا آریا به همراه جندری و هات پای از قلعه فرار می‌کنند.

برخورد آریا با سندور کلگان و گروه برادری

آریا استارک بعد از خلاصی یافتن از شر دشمنان توسط انجمن برادری در جنگل پیدا شده و با هم به مهمانخانه مرد زانو زده می‌روند. در آنجا متوجه می‌شود که سندور کلگان نیز که از نبرد دریای سیاه گریخته به دست انجمن برادری اسیر شده است. داستان این‌گونه است که سندور کلگان از کودکی به‌خاطر آزار برادرش دچار سوختگی صورت شده و به همین دلیل از آتش می‌ترسد. در نبرد بلک واتر که در آن استنیس باراتیون قصد داشت پایتخت را فتح کرده و خودش جانشین شاه شود، لنیسترها از آتش برای دورکردن لشکر استنیس استفاده می‌کنند و به همین دلیل سندور کلگان نیز با دیدن آتش وحشت کرده و از میدان نبرد می‌گریزد. بعدازاین که آریا متوجه می‌شود که سندور کلگان نیز از لنیسترها دل‌خوشی ندارد، با وی همراه می‌شود تا به قلعه فری‌ها رفته و در عروسی آنها که راب استارک برادرش و بانو کتلین مادرش آنجا حضور دارند شرکت کنند و هم آریا به وینترفل بازگردد هم سندور کلگان نزد راب استارک به مقامی دست پیدا کند.

پیشنهاد خرید

خرید و دانلود کتاب آتش و خون

تومان 99,000تومان 99,000خرید و مطالعه

آریا استارک در عروسی خونین

بعد از اینکه آریا و سندور کلگان در نقش تاجر ماهی وارد تویینز یعنی جایی که قرار است عروسی برگزار شوند می‌شوند، سندور متوجه می‌شود که خاندان فری در حال قتل‌عام مردان شمالی و برادر و مادر آریا هستند. به همین دلیل آریا را با ضربه‌ای بیهوش کرده و مانع ورود او به عروسی شده و از آن جا فرار می‌کنند. آریا اکنون پدر، برادر و مادرش را ازدست‌داده و تنها امیدش اری است که در آن جا خاله‌اش لیسا زندگی می‌کند. در میان راه متوجه می‌شوند که رسیدن به اری ممکن نیست و به همین دلیل راهشان را به سمت ریوران کج می‌کنند. در میان راه در میخانه‌ای سندور کلگان با افراد شاهنشاهی درگیر شده و دچار جراحت می‌شود. به همین دلیل آریا او را ترک کرده و به‌تنهایی سفرش را ادامه می‌دهد.

پیشنهاد خرید

خرید و دانلود کتاب رویایی از بهار

تومان 99,000تومان 99,000خرید و مطالعه

سفر آریا به براووس

آریا در میان راه سکه جیکن هاگار را به یاد آورده و با فروختن اسبش کشتی‌ای کرایه می‌کند تا به براووس برود. در آنجا با نشان‌دادن سکه او را به سمت خانه سیاه‌وسفید یعنی جایی که مردان بی‌چهره زندگی می‌کنند می‌برند. در آن جا آریا استارک می‌آموزد که چگونه بدون هویت زندگی کرده و جان افراد را بگیرد و چهره آنها را برای خودش بردارد. در براووس اما آریا یکی از افراد گارد شاهنشاهی را که در کشته‌شدن پدرش نقش داشته و نامش در لیست قرار دارد می‌کشد و به همین دلیل جیکن هاگار برای تنبیه او، یک لیوان شیر خورده و جان خود را به‌جای جانی که گرفته شده اهدا می‌کند و آریا استارک نیز نابینا می‌شود.

کور شدن آریا استارک
کور شدن آریا استارک

در کتاب سرنوشت آریا تا همین‌جا ترسیم شده اما در سریال بازی تاج‌وتخت، آریا در ادامه انتقام تمام افراد خانواده را گرفته و نقشی بسیار مهم در کشتن وایت واکرها و شاه شب ایفا می‌کند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

1,900 تعداد بازدید

دیدگاه ها

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
0
    0
    سبد خرید شما
    سبد خرید خالیخرید