تاریخچه سرزمین های اصلی
سرزمین های سلطنتی مهمترین قسمت از نظر سیاسی، از مناطق 9 گانه قاره وستروس است. این سرزمینها در داستانهای ترانه یخ و آتش از زمان اگان فاتح بهعنوان سرزمین های سلطنتی شناخته میشوند و تا پیش از ورود اگان به این سرزمینها، هیچ وقت بهعنوان یک سرزمین متحد و یکپارچه شناخته نمیشدند. سرزمینهای رودخانه و سرزمینهای طوفان تا قبل از ورود اگان به وستروس بر سر این که سرزمین های سلطنتی جزو مناطق آنها محسوب میشود یا نه با یکدیگر درگیر بودند. بعد از آمدن اگان فاتح، به مدت 200 سال خاندان تارگرین در این سرزمینها حکمرانی کردند و سپس رابرت براتیون از خاندان براتیون سرنوشت سرزمین های سلطنتی را در دستانش گرفت و بعد از سقوط وی و جانشینانش که از خاندان براتیون محسوب میشدند، سرسی لنیستر ادامه دهنده حکمرانی بر این مناطق شد.
جغرافیای سرزمین سلطنتی
سرزمین های سلطنتی از خلیج بلک واتر آغاز میشود و سپس در محل تلاقی بلک واتر و راش، بارانداز پادشاه قرار دارد که مقر اصلی فرماندهی بر سرزمین های سلطنتی است. بارانداز پادشاه بزرگترین شهر وستروس است که درون خود قلعه سرخ و سپت بیلور اعظم را داشته و در شمال به انتلرز، رازبی، استارک ورث و داسکندیل ختم میشود. در شمال این مناطق نیز روکس رست و دماغه شکاف پنجه قرار دارد که شامل چندین قلعه نظامی نفوذناپذیر هستند. با عبور از این مناطق نیز دره ارن و خلیج خرچنگها ظاهر میشود.
ویژگی های شخصیت های کینگز لندینگ
از مهمترین ویژگیهای سرزمین های سلطنتی میتوان به نفوذناپذیری آنها اشاره کرد. این سرزمینها به خاطر قرار گیری در میان چندین خلیج و دریا و پراکنده بودن بهصورت جزیره، غیر قابل نفوذ بوده و برای همین خاندان تارگرین توانستند 200 سال در آن جا سلطنت کنند. برای مثال دماغه شکاف پنجه یک سری شبه جزیره ناهموار است که هیچ ارتشی نمیتواند با نظم و در ابعاد بزرگ از آن جا عبور کند برای همین با گماشتن چند شبه ارتش در آن جا میتوان مانع عبور هر لشکری شد. از سویی اگر هم لشکری بخواهد از جنوب به سرزمین های سلطنتی حمله کند باید ابتدا خلیج بلک واتر را فتح کند که به خاطر ناوگان دریایی قدرتمند پادشاهی این کار امکان پذیر نبوده است.
خاندان های مشهور سرزمین های سلطنتی
در سرزمین های سلطنتی خاندانهای مشهور زیادی وجود داشته و دارند. تقریبا در طول تاریخ سرزمین های سلطنتی چیزی حدود 47 خاندان وجود داشته که بعضی از آنها یا از میان رفتهاند یا با دیگر خاندانها ترکیب شده و نشان جدیدی گرفتهاند. تعدادی از مهمترین این خاندانها شامل:
خاندان استارک ورث، خاندان باکول، خاندان براتیون، خاندان بلانت، خاندان بلک فایر، خاندان پایل، خاندان تارگرین، خاندان چلستد، خاندان رازبی، خاندان رولینگ فورد، خاندان کارگیل، خاندان کرب، خاندان کانت، خاندان مالری، خاندان ولاریون، خاندان میسی، خاندان وند واتر، خاندان هولارد و خاندان هاگ.
حوادث مهم در داستان های ترانه یخ و آتش
در طول داستانهای ترانه یخ و آتش، اتفاقات زیادی در سرزمین های سلطنتی رخ میدهد که اصلیترین داستانهای کل کتابها محسوب میشوند. داستانهای کتاب از قیام رابرت شروع میشود که طی آن رابرت براتیون بر علیه خاندان سلطنتی آن زمان در سرزمین های سلطنتی یعنی خاندان تارگرین قیام کرده و با کمک تایوین لنیستر موفق میشود وارد بارانداز پادشاهی شده و ریز و درشت خاندان تارگرین را از دم تیغ بگذراند. بعد از آن نیز برای مدت 10 سال رابرت براتیون روی تخت سلطنتی یعنی تخت آهنین مینشیند.
بعد از مرگ رابرت براتیون نیز دست وی یعنی ادارد استارک توسط جانشنین بعدی رابرت که پسرش بوده و جافری نام دارد اعدام میشود. این اتفاق مهم آغازگر قیامهایی بر علیه پادشاهی جافی است که یکی در جنوب جریان داشته و دیگری در شمال سرزمین های سلطنتی. قیام جنوب توسط استنیس براتیون که برادر کوچکتر رابرت براتیون است هدایت میشود و به نبرد بلک واتر شهرت یافته است. قیام شمال نیز رهبری به نام راب استارک دارد که فرزند ارشد ادارد استارک بوده و خود را شاه شمال نامیده و قصد دارد کینگز لند را فتح کند.
نبرد بلک واتر بهعنوان یکی از اتفاقات مهم سرزمین های سلطنتی در داستانهای ترانه یخ و آتش شناخته میشود. در این نبرد استنیس براتیون با ناوگان دریایی بسیار بزرگی قصد دارد از سمت خلیج بلک واتر سرزمین بارانداز پادشاهی را فتح کند. در این نبرد از آتش سبز برای مهارکردن کشتیهای استنیس استفاده میشود اما در نهایت استنیس موفق میشود خلیج را فتح کرده و تا حدی وارد رد کیپ شود. این نبرد در نهایت توسط تایوین لنیستر و با کمک خاندان تایرل از های گاردن به نفع جافری براتیون به پایان میرسد و سلطنت وی بر شورشها پیروز میشود.
اتفاق مهم دیگری که در داستانهای ترانه یخ و آتش در سرزمین های سلطتنتی جریان دارد، موضوع مسموم کردن جافری براتیون و محاکمه تیریون لنیستر است. در روزی که جافری براتیون قصد دارد با مارجری تایرل ازدواج کند، با دسیسه مادربزرگ مارجری مسموم شده و بعد از مرگش، انگشت اتهام به سمت تیریون لنیستر دراز میشود. محاکمه تیریون نیز درنهایت منجربه محکوم شدن وی به اعدام میشود اما تیریون با کمک برادرش جیمی از زندان فرار میکند. او قبل از فرار از پایتخت پدرش تایوین لنیستر را که آن زمان دست شاه جدید یعنی تامن شده بود میکشد.
پادشاهی تامن نیز از اتفاقات مهمی است که در سرزمین های سلطنتی باعث یک سری جریانات میشود. در زمان سلطنت وی این در اصل سرسی لنیستر است که اوضاع کشور را در دست گرفته و برای این که بهتر بتواند خاندان تایرل را کنترل کند، به مذهب هفت قدرت میدهد. این قدرت دادن به مذهب درنهایت باعث میشود مارجری و خودش توسط مردان دین به جرم زنای با محارم دستگیر شده و محاکمه شوند. البته در داستانهای ترانه یخ و آتش تا جایی این داستان ادامه دارد که سرسی دستگیر میشود و درباره ادامه آن چیزی گفته نشده است.
حوادث هم در سریال بازی تاج و تخت
در ادامه داستانهای مهمی که در سرزمین های سلطنتی رخ میدهد، باید به سراغ بیان این داستانها در سریال بازی تاجوتخت برویم. در این سریال داستانها مطابق چیزی که در کتاب آمده بیان شده است اما بعد از دستگیری سرسی، داستان اینگونه پیش میرود که سرسی در روز محاکمه در سپت بیلور حاضر نشده و در رد کیپ میماند. او با کمک افرادش کل سپت را با آتش سبز مجهز کرده و تنها یک جرقه کافی است تا تمام سپت به هوا برود. در سریال ما شاهد انفجار بسیار هولناک سپت بیلور و کشته شدن تمام افراد درون آن از جمله مارجری هستیم. بعد از دیدن این صحنه نیز تامن خودش را از پنجره اتاقش به پایین پرتاب کرده و کشته میشود.
از دیگر حوادث مهمی که در سرزمین های سلطنتی در طول سریال بازی تاجوتخت نشان داده میشود، نحوه قدرت نمایی سرسی لنیستر است. او در این زمان کاملا از خطر حضور دنریس تارگرین در جنوب مطلع است و برای همین موافقت میکند که با پادرمیانی تیریون لنیستر با وی به مذاکره بنشیند. این مذاکره با حضور اژدهایان دنریس در پایتخت انجام میشود. سرزمین های سلطنتی بعد از 100 سال دوباره شاهد پرواز اژدهایان در آسمان خود هستند و این مردم را بهشدت میترساند.
حادثه مهم بعدی که در سرزمین های اصلی در طول سریال بازی تاجوتخت نمایش داده میشود، حمله دنریس تارگرین به پایتخت است. دنریس و جان اسنو بعد از این که در شمال موفق میشوند پادشاه شب را شکست دهند، فه جنوب لشکر میکشند تا سرسی را تسلیم کرده و در صلح کامل سرزمین های سلطنتی را فتح کنند. دنریس مطمئن است که سرسی آنقرد احمق نیست که بخواهد در برابر اژدهایان ترسناک وی لشکرآرایی کرده و جان مردمش را در خطر اندازد. برای همین دنریس به اصرار جان اسنو توافق میکند که تا زمان تسلیم شدن سرسی کاری نکند.
سرسی لنیستر که لجبازتر از این حرفهاست، با دیدن دنریس تصمیمش عوض شده و ترجیح میدهد که مردمش را گروگان کند تا دنریس سلطنت را از او نگیرد. اما دنریس تارگرین صبرش سرآمده و با اژدهای اصلی خود یعنی دروگون کل بارانداز پادشاهی با تمام 1 میلیون جمعیتش را با خاکستر یکسان میکند. این قسمت از سریال بازی تاجوتخت که در آن شاهد زنده سوزانده شدن تمام اهالی پایتخت هستیم بسیار دردناک است و نشان میدهد که دنریس تارگرین درنهایت یک تارگرین دیوانه است که اگر روی اژدهایش گل کند، میتواند چقدر خطرناک باشد.