تایتوس لنیستر

با اینکه یکی از پسران تایتوس لنیستر یعنی تایوین لنیستر صاحب قدرتمندترین خانواده لنیستر در طول وقایع کتاب می‌شود، اما خودش شخصیتی ضعیف و خوش‌قلب داشته است و به همین دلیل به او لقب شیر بی‌دندان داده بودند. پرچم‌دارانش از او اطاعت نمی‌کردند و به هر کسی که وام داده بود، اقدامی برای بازپرداختش نمی‌کرد. این خصائل تایتوس که با نرم‌خویی و مشقت همراه بود باعث شده بود که فرزندانش بخصوص پسر بزرگش تایوین از وی ناراضی باشند.

وقایع زندگی

از اقداماتی که تایتوس لنیستر انجام داد می‌توان به دادن دخترش جنا به پسر دوم والدر فری که خاندانی بسیار پایین‌دست‌تر از لنیسترها بودند اشاره کرد. این اقدام باعث خشنودی لرد والدر فری شد چرا که توانست جایگاه خود را در میان لنیسترها بالاتر ببرد. همچنین تایتوس یک‌بار به‌خاطر عدم سرپیچی لرد تاربک او را زندانی کرد اما لیدی تاربک که از نرم‌خویی تایویس آگاه بود در عوض سه تن از لنیسترها را اسیر کرد تا تایتوس فوراً تاربک را رها کند. تایوین که از این موضوع باخبر شده بود به پدر پیشنهاد داد که لرد تاربک را سه قسمت کرده و هر بار یک قسمت از بدنش را در ازای آزادی یکی از لنیسترها برای لیدی تاربک ارسال کنند. اما تایتوس این پیشنهاد را نپذیرفت و لرد تاریک را بدون هیچ مقاومتی آزاد کرد.

چند سال بعد که لرد تاربک با همراهی خاندان رین برعلیه تایتوس لنیستر شورش کردند، تایوین شخصاً مسئولیت سرکوب آنها را برعهده گرفت و در جبران این ضایعه نه‌تنها قلعه‌های آنها را ویران کرد، بلکه خاندان آنها را نیز منقرض ساخت. همچنین هنگامی که تایتوس در هنگام شکار مورد هجوم یک شیر قرار گرفت، مسئول سگدانی کسترلی راک او را نجات داد و تایتوس نیز برای جبران این محبت به او زمین و قلعه کوچکی بخشید که نهایتاً باعث به‌وجودآمدن خاندان کلگان شد که البته تا آخر نیز به خاندان لنیستر وفادار ماندند و فرزندان آنها جزو گارد شاهنشاهی شدند.

مرگ تایتوس لنیستر

در اواخر عمر، تایتوس کمی چاق شده بود و دختر یک شمع‌فروش را به‌عنوان معشوقه گرفته بود. دخترک از لباس‌ها و جواهرات زن تایتوس استفاده می‌کرد و حتی بعد از مدتی شروع کرد به دستوردادن به شوالیه‌ها و ملازمان کسترلی راک. چند سال بعد تایتوس لنیستر هنگام استقبال از اگان تارگرین سکته قلبی کرد و درگذشت. تایوین لنیستر با مشاهده این رفتارهای پدر آموخت که کاملاً سنگ‌دل شده و به همه به‌جز خانواده خود بی‌اعتماد شود و از او مردی ساخته شود که اعتبار ازدست‌رفته خاندان لنیستر را باز پس گیرد.