تیریون لنیستر یکی از شخصیتهای بسیار عجیب در داستانهای ترانه یخ و آتش جرج. آر. آر. مارتین است که با وجود محدودیت بدنی و تمسخر توسط اطرفیان، جزو تاثیرگذارترین، خردمندترین و شرافتمندترین لنیسترها شده و اعتبار زیادی برای خودش میخرد. این لنیستر کوچک که دوستان کمی دارد داستان بسیار جالبی داشته و با خواندن سرنوشت او میتوانیم با جالبترین اتفاقاتی که در داستان رخ میدهد همراه شویم.
تیریون لنیستر
خرید و دانلود کتاب شوالیه مرموز (جلد ۳ مجموعه شوالیه هفت پادشاهی)
تومان 19,000تومان 9,900خرید و مطالعهتیریون و تولدی همراه با مرگ
تولد تیریون لنیستر در ۹ سالگی برادر و خواهرش یعنی جیمی لنیستر و سرسی لنیستر اما همراه با اتفاقی تلخ رخ داد: مرگ مادرش جوانا لنیستر که مهمترین شخصیت پدر خانواده یعنی تایوین لنیستر بود. این تولد بهخاطر مرگ مادر باعث شد که سرسی و پدر از تیریون کینه به دل گرفته و وجود او را شوم بدانند. علاوه بر این نقص بدنی تیریون که باعث کوتولگیاش شده بود باعث شده بود که تایوین گمان کند خانوادهاش مورد تمسخر خاندانهای دیگر قرار گرفته است و این موضوع باعث میشد که کینه او به فرزندش بیشتر شود. تیریون همانند خواهر و برادرش در کسترلی راک به دنیا آمد.
خرید و دانلود کتاب شمشیر قسم خورده (جلد ۲ مجموعه شوالیه هفت پادشاهی)
تومان 19,000تومان 10,300خرید و مطالعهکودکی و شخصیت تیریون لنیستر
تیریون از کودکی زیرک و باهوش بود و حساب کتاب را خوب میدانست و همیشه کتاب میخواند. حس ترحم زیادی به افراد رانده شده و معلول داشت اما در برابر افراد زورگو و ظالم بسیار جدی و ترسناک به نظر میرسید. در دوران نوجوانیاش اتفاقی تلخ برایش رخ داد که باعث شد از عشق متنفر شود. داستان از این قرار بود که وقتی ۱۳ سالش بود همراه با جیمی دختری عامی به نام تایشا را از دست راهزنان نجات دادند و در کمال ناباوری، تایشا از تیریون خوشش آمده و عاشق هم شدند. ازدواج آنها اما دوام کمی آورد.
تایوین که از موضوع با خبر شد سریعا دستور داد که جیمی به تیریون بگوید تایشا فاحشه است و باید از این ازدواج صرف نظر کند. تایوین برای این که این موضوع را ثابت کند دستور داد که سربازانش به تایشا تجاوز کنند و برای هر عدد تجاوز نیز سکه نقره به او داده بود. در آخر نیز تیریون را وادار کرد به تایشا تجاوز کند. این کار باعث شد تیریون لنیستر در ابتدای جوانی غرورش خورد شده و باور کند که تایشا فاحشه بوده و قسم خورد دیگر عاشق کسی نشود.
خرید و دانلود کتاب شوالیه آواره (بوته نشین) (جلد ۱ مجموعه شوالیه هفت پادشاهی)
تومان 19,000تومان 9,700خرید و مطالعهسفر تیریون به شمال و بازدید از دیوار
تیریون با القابی مثل نصف مرد، دیو، جن و کوتوله به سنین جوانی رسید و درعوض خودش میدانست که چقدر باهوش و خردمند است. در زمان جوانیاش همراه با جیمی، سرسی و پادشاه رابرت براتیون به سرزمین استارکها یعنی وینترفل سفر کرد تا پادشاه از ادارد استارک بخواهد تا دست او شود. قضیه از این قرار بود که دست قبلی شاه یعنی جان ارن با توطعه خواهرش یعنی سرسی لنیستر که اکنون زن شاه شده بود کشته شده بود و اکنون پادشاه به دنبال دوست قدیمی خود ادارد استارک آمده بود تا دست جدیدی انتخاب کند.
در زمانی که تیریون لنیستر در وینترفل بود با جان اسنو که فرزند نامشروع ادارد استارک بود رابطهای صمیمی شکل داد زیرا او نیز از خانواده رانده شده بود و قصد داشت به عنوان نگهبان شب به دیوار شمالی برود. تیریون خیلی کنجکاو بود دیوار را ببیند برای همین همراه جان اسنو و دیگر داوطلبین به سمت دیوار رفت. قبل از سفر اما برادر کوچک جان اسنو یعنی برن استارک هنگام مشاهده رابطه سرسی و جیمی در یکی از برجهای قلعه وینترفل توسط جیمی از ارتفاع به پایین پرت شده و فلج میشود. برای همین هنگامی که تیریون لنیستر قصد دارد از دیوار به سمت وینترفل بازگردد به جان قول میدهد که به برن کمک کند.
خرید و دانلود کتاب شوالیه هفت پادشاهی (مجموعه سه جلدی داستان های دانک و اگ)
تومان 29,000تومان 19,700خرید و مطالعهخصومت کتلین استارک با تیریون
هنگام بازگشت تیریون لنیستر طرح یک صندلی را از استادی گرفته تا برن بتواند با ساخت آن دوباره روی اسب بنشیند. هنگامی که به وینترفل وارد میشود طرح را به یک استاد داده تا صندلی را برای برن بسازند. در زمانی که تیریون لنیستر در وینترفل نبود طبق یک نقشه از قبل تعیین شده، شخصی برای کشتن برن وارد اتاق او شده و در دستانش خنجری را که تیریون مدتی قبل گم کرده بود در دست داشت. برای همین وقتی آن مرد مهار شده و خنجر پیدا میشود، کتلین استارک یعنی مادر برن متوجه میشود که خنجر متعلق به تیریون بوده و او را عامل فلج شدن پسرش میداند.
برای همین هنگام بازگشت تیریون از وینترفل به سمت پایتخت، در یک اقامتگاه با کتلین روبرو شده و کتلین استارک دستور میدهد مردان شمالی او را دستگیر کرده و با خود به ایری یعنی جایی که خواهرش لایسا ارن زندگی میکند ببرند تا دربارهاش قضاوت شود. هنگامی که تیریون به اعدام محکوم میشود، تعیین سرنوشت با مبارزه را انتخاب کرده و مبارز خود را برادرش یعنی جیمی لنیستر که بهترین شمشیرزن کل ۷ اقلیم است معرفی میکند. اما لایسا میگوید که باید کسی را معرفی کند که در حال حاضر بتواند وارد میدان مبارزه شود.
یکی از افراد حاضر در جمع که بران نام دارد قبول میکند در ازای سکه طلا برای تیریون مبارزه کند. بران در مبارزه پیروز شده و تیریون آزاد میشود. این موضوع باعث میشود دوستی عمیقی میان بران و تیریون لنیستر شکل گیرد. در هنگام بازگشت اما به قبایل کوهستان برخورد میکنند و تیریون مجبور میشود به آنها وعده طلا دهد. به همین دلیل با آنها همراه شده و به پدرش و جنگی که برعلیه استارکها شکل گرفته میپیوندد. در این نبرد تیریون با دختری فاحشه به نام شی آشنا شده و عاشق او میشود.
بازگشت به عنوان دست شاه
بعد از این ماجرا و پیروز شدن قوای لنیستر در نبرد، تیریون همراه با شی و بران به پایتخت برمیگردند تا به حکم پدر دست شاه جدید یعنی جافری شود. در زمانی که تیریون در شمال به سر میبرد اتفاقات زیادی افتاد بود. سرسی رابرت براتیون یعنی شاه مملکت و شوهر خودش را به خاطر این که به راز میان او و جیمی پی نبرد کشته بود و بعد دستش یعنی ند استارک را هم اعدام کرده بود. به همین دلیل اولین فرزند سرسی و رابرت براتیون یعنی جافری لنیستر بهعنوان شاه انتخاب شده بود و اکنون به دست جدیدی نیاز داشت.
بعد از این که تیریون دست شاه میشود اقداماتی بسیار هوشمندانه انجام داده و با عزل ونصبهایی درست اوضاع مملکت را که دچار بحران شده بود مساعد میکند. ابتدا سرسی را از قدرتی که گرفته بود دور کرده و سپس افراد فاسد را یکی پس از دیگری به جاهای مختلف فرستاد. قرار بود تیریون پایتخت را برای نبرد با نیروهای استنیس براتیون، یعنی برادر رابرت براتیون و مدعی جدید پادشاهی آماده کند. برای همین جای هیچ خطایی نبود و باید هشیارانه عمل میکرد.
تیریون در نبرد بلک واتر
در نبرد بلک واتر، تیریون اوج نبوغ نظامی خودش را به نمایش گذاشت. او ابتدا از آتش وحشی (وایلدفایر) که از زمان حکومت تارگرینها به جا مانده بود برای منهدم کردن کشتیهای استنیس براتیون استفاده کرد. سپس مجبور شد به جای شاه بزدل و سندور کلگان که به خاطر ترس از آتش از میدان نبرد گریخته بود لباس رزم پوشیده و شخصا افراد را رهبری کند. او شجاعانه جنگید تا این که افراد پدرش از پشت به سربازان استنیس هجوم آوردند و نبرد را پیروز شدند. در این نبرد تیریون بوسیله یکی از سربازان استنیس نقش بر زمین شده و جای زخم تبر آن فرد برای همیشه بر روی صورتش باقی ماند.
عزل از مقام
بعد از نبرد، تیریون زمانی که به هوش آمد و جای یک زخم بزرگ روی صورت خودش دید ابتدا بسیار وحشت کرد اما وقتی فهمید از مقام دست شاه کنار زده شده و تقریبا هر افتخاری که فکر میکرد نصیبش شده از او بازپس گرفته شده است بیشتر وحشت کرد. در این دوران پدرش تایوین او را مجبور کرد که با دختر ادارد استارک یعنی سانسا که به نوعی گروگان محسوب میشد ازدواج کند. این موضوع باعث شد که تیریون دلش به حال سانسا بسوزد و با او مهربانانه رفتار کند و نگذارد کسی به سانسا نزدیک شود و به او قول داد که هیچ گاه باعث آزارش نخواهد شد.
قتل شاه
مدتی بعد اما ازدواج میان مارجری تایرل و جافری براتیون شکل گرفت. ازدواجی که با تدبیر تیریون انجام شده بود تا بتوان پیوند میان لنیسترها و تایرلها را با آن مستحکم کرد. در این ازدواج اما شخصی که بعدها معلوم شد مادربزرگ مارجری است در شراب جافری زهر ریخته و باعث کشته شدن وی شد. در این لحظه به خاطر خصومت قبلی که میان سرسی، تایوین و تیریون لنیستر وجود داشت انگشت اتهام به سمت او کشیده شد و فورا او را بازداشت کردند. در همین زمان بود که سانسا استارک توسط لرد پیتر بیلیش از مهلکه گریخت تا بتواند به شمال بازگردد.
محاکمه و قتل پدر
بعد از این که تیریون لنیستر دستگیر شد، قرار بر این شد که او را به جرم قتل جافری براتیون محاکمه کنند. قضاوت را نیز تایوین لنیستر شخصا برعهده گرفت تا مطمئن شود تیریون درنهایت اعدام خواهد شد. در روز محاکمه تمام کسانی که از تیریون کینه به دل داشتند برعلیه وی به دروغ شهادت دادند. بدترین قسمت ماجرا نیز آوردن شی توسط سرسی بود تا برعلیه تیریون شهادت دهد. این موضوع باعث دوباره خرد شدن تیریون و محکوم شدن او به اعدام شد. اما قبل از این که به اعدام محکوم شود، تیریون دوباره درخواست قضاوت با مبارزه را داد.
شاهزاده ابرین مارتل که از گذشته به خاطر جنایتهای تایوین لنیستر و مردانش بخصوص کلگان در حق خواهر و فرزندان خواهرش کینه به دل داشت قبول کرد مبارز تیریون شود. هنگامی که ابرین در آستانه پیروزی بود، گرگور او را زمین زد و کشت. اعدام تیریون که قطعی شد شبانه جیمی لنیستر که از ابتدا او را دوست داشت از زندان فراری داد. هنگام فرار از زندان اما تیریون سری به اتاق خواب پدرش زد و دید که شی با او همبستر شده است. برای همین اول شی را کشت و سپس منتظر ماند تا پدرش به دستشویی برود. و سپس پدرش را نیز در دستشویی بکشد. بعد از این توسط یکی از مشاوران دربار به نام واریس از پایتخت فرار کرده و به مقصدی نامعلوم میرود.
سرنوشت متفاوت تیریون لنیستر در سریال
در سریال بعد از فرار تیریون از کینگز لندینگ به کمک واریس، آنها از وستروس خارج شده و به سرزمین ایسوس میروند. واریس قصد دارد تیریون را به عنوان مشاور دنریس تارگرین برگزیند. اما در مسیر تیریون توسط جورا مورمونت دزدیده میشود و او را بعد از عبور از راهها و مسیرهایی سخت نزد دنریس میبرد تا پادشش را بگیرد که البته دنریس مجددا جورا مومونت را تبعید میکند. تیریون به عنوان دست ملکه انتخاب شده و وظایف خود را به خوبی انجام میدهد. در نهایت تیریون به همراه دنریس و جان اسنو به شمال میرود تا در مقابل حمله وایت واکرها دفاع کنند.
بعد از شکست وایت واکرها آنها به سمت پایتخت میروند تا لنیسترها را نابود کرده و دنریس را بر تخت بنشانند. در راه تیریون به دین خود ادا کرده و جیمی را از زندان آزاد میکند تا بتواند لحظات آخر را در کنار سرسی باشد. جنگ به یک قتلعام اساسی تبدیل میشود و بیشتر پایتخت در آتش اژدهای دنریس میسوزد. تیریون به جان اسنو هشدار میدهد که اگر دنریس زنده بماند، تمام وستروس در آتش دنریس خواهد سوخت.
جان اسنو به نصیحت تیریون گوش میکند و دنریس را میکشد تا به این جنون خاتمه دهد. پس از ماهها، سران ۷ اقلیم در پایتخت جمع میشوند و برن استارک را شاه جدید اعلام میکنند. برن استارک نیز بلافاصله تیریون لنیستر را به عنوان دست خود انتخاب کرده و اینگونه تیریون بلاخره بر اساس صلاحیتهایش انتخاب میشود و او نیز به سامان دادن به پایتخت و قلمروهای وستروس میپردازد.
دیدگاه ها