سرسی لنیستر را شاید بتوان یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های زن داستان‌های ترانه یخ و آتش دانست که توسط جرج. آر. آر. مارتین به‌خوبی شخصیت‌پردازی شده و مخاطبان گاه با او همدل هستند و گاه به‌شدت از کارهایش متنفر می‌شوند. سرسی را می‌توان مجموعه‌ای از تمام ویژگی‌های انسانی دانست. او هم مادری نگران و محافظ است، هم شیری لنیستری که نام و نشان خاندانش را به دوش می‌کشد، گاه قاتلی حرفه‌ای که از بازی‌کردن با جان انسان‌ها لذت می‌برد و گاه ملکه‌ای باشکوه و سیاست‌مدار که گویی کل هفت‌اقلیم بر اساس تصمیمات وی سرنوشتش مشخص می‌شود.

سرسی لنیستر

کودکی سرسی لنیستر

سرسی لنیستر فرزند تایوین لنیستر و جوانان لنیستر است که برادری دوقلو به نام جیمی لنیستر داشته و برادر کوچک‌ترش تیریون لنیستر نام دارد. او در کسترلی راک به دنیا آمده و همان جا بزرگ می‌شود. در کودکی پیوند عجیبی با برادر و مادرش دارد؛ ولی تصمیم‌گیری و نوع نگاهش به دنیا را از پدر به ارث می‌برد. گفته می‌شود یک‌بار جوانا لنیستر، سرسی و جیمی را در اتاق‌خواب سرسی در حال انجام کارهای ناپسند مشاهده کرده بود و به همین دلیل اتاق‌خواب آنها را از هم جدا می‌کند. سرسی در کودکی دیوانه‌وار عاشق مادرش بود؛ ولی بسیار شیطنت می‌کرد و همین مادرش را عاصی کرده بود.

ویژگی های شخصیتی و ظاهری سرسی

سرسی لنیستر از کودکی زیبا بود. موهای بلوند و چشمان سبزش دل هر مردی را می‌ربایید. پوست سفید و ظاهر پر غرورش نشان می‌داد که در آینده یا ملکه می‌شود یا با شاهزاده‌ای زیبا و پر قدرت ازدواج می‌کند. از نظر رفتاری نیز تندخو بود و هر چیزی که سد راه خودش و تصمیماتش قرار می‌‎گرفت را بدون فکر به عواقبش کنار می‌زد. سرسی به طور کامل در دنیای ذهنی خودش سیر می‌کرد و دوست داشت جهان را مطابق دستوراتش از نو بچیند. تنها چیزهای ارزشمند از نظر او خانواده‌اش است. بخصوص جیمی لنیستر که با هم در شکم مادرشان بوده‌اند و از نوجوانی با هم رابطه برقرار می‌کردند.

ظاهر سرسی لنیستر
ظاهر سرسی لنیستر

هیچ شخصیتی هم به‌اندازه پدرش روی نوع نگاهش به دنیا تأثیر نداشته و همیشه او را تحسین می‌کرد؛ زیرا تنها کسی بود که نمی‌توانست روی حرفش حرف بزند و با وجود تحمل سختگیری‌هایش همیشه تصمیمات او را عاقلانه‌تر می‌دانست.

مرگ مادر و دوران نوجوانی سرسی

زمانی که سرسی ۹ساله بود با تولد برادر کوچکش یعنی تیریون لنیستر، مادرش را از دست داد. این موضوع و کوتوله بودن تیریون باعث شده بود که سرسی و پدرش از تیریون کینه به دل بگیرند و او را دشمن خود بدانند. زمانی که نوجوان بود یک‌بار پیش یک پیشگو به نام مگی قورباغه رفته و از او خواسته بود که آینده‌اش را پیش‌بینی کند. پیشگو به او گفته بود که خودش با یک پادشاه ازدواج می‌کند و فرزندانش یا شاه می‌شوند یا ملکه اما همه آنها را با دستان خودش کفن خواهد کرد. در ادامه نیز تک‌تک پیش‌گویی‌های این پیشگو را با چشمان خود دید.

جوانی و عشق

سرسی که قد کشید و دختری زیبا شد، روزی همراه پدر به پایتخت رفتند و پدرش وعده ازدواج او با شاهزاده ریگار تارگرین را به سرسی داد به همین دلیل در اولین ملاقاتش با شاهزاده، عاشق او شد. بااین‌حال پادشاه ایریس تارگرین با این وصلت مخالفت کرده و الیا مارتل را به همسری ایگار درآورد. در این دوران که تایوین دست شاه بود سرسی لنیستر نیز در پایتخت می‌ماند. یک روز که جیمی لنیستر که دیگر شوالیه خوش‌نامی شده بود برای دیدار پدر و خواهر به پایتخت می‌آید، سرسی او را قانع می‌کند که به عضو گارد شاهنشاهی درآید تا دیگر از هم جدا نشوند. این‌گونه شد که جیمی عضو گارد شاهنشاهی شد و ازدواج نکرد تا در کنار سرسی لنیستر باقی بماند.

پیشنهاد خرید

خرید و دانلود کتاب پرنسس و ملکه

تومان 31,500تومان 19,700خرید و مطالعه

ازدواج سرسی با رابرت براتیون

در زمانی که تایوین از دستیاری شاه ایریس تارگرین انصراف داده بود و با سرسی به کسترلی راک برگشته بودند، رابرت براتیون و ادارد استارک به‌خاطر جنایتی که در حق خواهر، پدر و برادر ادارد استارک در پایتخت توسط خاندان تارگرین شده بود دست به شورش زده و درنهایت موفق شده بودند که ایریس تارگرین را از تخت به زیر کشند. در این شورش، جیمی از پشت، شاه ایریس را که دستور سوزاندن مردم را داده بود کشته و تایوین نیز همراه با لشکری به پایتخت آمده و زن و فرزندان ریگار را با کمک گرگور کلگان از دم تیغ گذرانده بود. به همین دلیل رابرت براتیون که عامل اصلی این شورش بود و به تخت پادشاهی نشست، سریعاً با خاندان لنیستر پیمان بسته و با سرسی لنیستر ازدواج کرد.

سرسی در ابتدا از رابرت خوشش می‌آمد؛ اما وقتی رابرت براتیون در بستر نام لیانا استارک را بر زبان آورده بود، همان دختری که خواهر ادارد استارک بود و ایگار تارگرین او را دزدیده بود و رابرت در اصل به‌خاطر او شورش را راه انداخته بود، از رابرت متنفر شد. خشم و نفرت سرسی از زنبارگی رابرت براتیون تا حدی پیش می‌رود که قسم می‌خورد هیچ فرزندی از رابرت براتیون به دنیا نیاورد. به همین دلیل تمام فرزندان سرسی لنیستر یعنی جافری، میرسلا و تامن حاصل رابطه او با جیمی بودند.

برملا شدن راز دوقلوهای لنیستر

به مدت ۱۰ سال رابرت براتیون پادشاه هفت اقلیم بود و سرسی لنیستر ملکه هفت اقلیم. در این زمان تنها این دو شخص بصورت رسمی زن و شوهر بودند در حالی که هیچ کدام از دیگری خوشش نمی‌آمد. در این مدت اما اشخاصی مثل استنیس براتیون، برادر رابرت براتیون و جان ارن دست شاه، مشکوک شده بودند که آیا فرزندان این دو متعلق به رابرت هستند یا نه؟ ابتدا استنیس این موضوع را مطرح کرده بود اما بعد جان ارن پی آن را گرفت و مشخص شد که این فرزندان حاصل رابطه جیمی لنیستر و سرسی لنیستر هستند. به محض این که این راز برای جان ارن برملا شد، طی نقشه‌ای سرسی او را مسموم کرد و از سر راه برداشت.

سرسی
سرسی

برای همین رابرت براتیون از ند استارک خواست که دست او شود. ند استارک نیز همراه دو دخترش سانسا استارک و آریا استارک به دعوت شاه به پایتخت آمدند تا کارهای دست شاه را انجام دهد. ند استارک نیز بعد از مدتی پی برد که این فرزندان حاصل رابطه میان جیمی لنیستر و سرسی لنیستر هستند. در این زمان سرسی ابتدا به ادارد استارک التماس می‌کند که رازش را برملا نکند، اما ادارد استارک زیر بار نمی‌رود. برای همین زمانی که شاه برای شکار به خارج از شهر می‌رود سرسی لنیستر توسط ملازم خود لنسل لنیستر شرابی بسیار قوی به شاه خورانده و باعث می‌شود توسط یک گراز زخمی شده و بعد از چند روز در بستر بیماری بمیرد. زمانی که رابرت در بستر بود، ادارد راز زن و فرزندانش را برملا نمی‌کند تا با خیالی آسوده بمیرد. رابرت نیز قبل از مرگ طی نامه‌ای ادارد را تا زمان رسیدن جافری به سن بلوغ، نایب‌السلطنه می‌کند.

پیشنهاد خرید

خرید و دانلود کتاب آتش و خون

تومان 99,000تومان 99,000خرید و مطالعه

به پادشاهی رسیدن جافری

بعد از مرگ شاه رابرت، ادارد استارک شورای پادشاهی را خوانده و نزد آنها نامه شاه رابرت براتیون را برای آنها که در آن اشاره می‌شود ادارد نایب‌السلطنه است تا زمانی که جافری به سن بلوغ برسد را می‌خواند؛ اما سرسی نامه را پاره کرده و دستور می‌دهد او و دخترانش را زندانی کنند. آریا استارک قبل از دستگیری موفق می‌شود از پایتخت فرار کند؛ اما سانسا که قرار بوده با جافری ازدواج کند در دستان سرسی اسیر شده و هر چند به زندان نمی‌رود؛ اما از او به‌عنوان یک اسیر استفاده می‌شود. در این زمان سرسی لنیستر سانسا را مجبور می‌کند که به برادرش راب استارک نامه داده و از آنها بخواهد خود را تسلیم پادشاهی چافری لنیستر کنند.

همچنین از سانسا می‌خواهد که به پدرش بگوید اگر به خیانت بر علیه جافری اقرار کند از جانش می‌گذرند. سانسا نیز از همه‌جا بی‌خبر پیام سرسی لنیستر را به ادارد استارک می‌رساند. بعدازاین ادارد استارک را روی سپت اعظم بیلور دست‌بسته می‌آورند و او به خیانت علیه شاه اقرار می‌کند با این تصور که از جان خودش و فرزندانش خواهند گذشت. اما در این لحظه جافری که در بی‌رحمی چندقدمی از مادرش جلوتر رفته از وعده بخشیدن سر باززده و دستور می‌دهد سر ادارد استارک از تنش جدا شود. در این لحظه سرسی در می‌یابد که جافری نیز مانند او هنگام به‌قدرت‌رسیدن بی‌اندازه بی‌رحم است.

پیشنهاد خرید

خرید و دانلود کتاب رویایی از بهار

تومان 99,000تومان 99,000خرید و مطالعه

اقدامات تیریون و خشم سرسی لنیستر

بعد از شکسته‌شدن پیمان میان لنیسترها و استارک‌ها، سرسی و جافری زمام امور را به دست می‌گیرند و بی‌رحمی‌ها و حماقت‌ها آغاز می‌شود. به همین دلیل پدر، یعنی تایوین لنیستر دست‌به‌کار می‌شود تا با در دستگیری اوضاع مملکت کمی از خودخواهی‌های سرسی و حامقت‌های جافری جلوگیری کند و اوضاع را سامان دهد. به همین دلیل تیریون لنیستر، دشمن شماره یک سرسی لنیستر را به عنوان دست شاه به مقر پادشاهی فرستاده و خودش راهی شمال می‌شود تا در برابر لشکر استارک‌ها مبارزه کند. تیریون نیز در این زمان اقداماتی انجام می‌دهد تا از قدرت سرسی کمی کاهش دهد. یکی از کارهای تیریون که خشم سرسی را به شدت برمی‌انگیزاند، ارسال میرسلا به دورن برای وصلت با سان اپیر است تا بتواند حمایت مارتل‌ها را به دست آورد.

پیشنهاد خرید

خرید و دانلود کتاب بادهای زمستان

تومان 99,000تومان 99,000خرید و مطالعه

سرسی در نبرد بلک واتر

زمانی که رابرت براتیون مرد، تعداد زیادی از خاندان‌ها ادعای جانشینی وی را کردند اما جدی‌ترین آنها استنیس براتیون یعنی برادر رابرت بود. استنیس که می‌دانست فرزندان سرسی لنیستر هیچ کدام متعلق به رابرت نیستند با بی‌رحمی تمام قصد کشتن همه آنها و گرفتن تخت آهنین را داشت. در این زمان اما تیریون مدیریت جنگ را برعهده گرفت و جلوی سرسی که قصد داشت نگذارد جافری در میان لشکریان باشد را گرفته و او را به میان زنان دربار فرستاد. سرسی نیز بعد از حضور در میان زنان دربار صحبت‌های تندی با سانسا کرده و زنان آن جا را می‌ترساند. در میدان نبرد اما سربازان پایتخت تقریبا از پا می‌افتند تا این که تایوین لنیستر از راه می‌رسد و لشکر استنیس را تارومار می‌کند.

سرسی در نبرد بلک واتر
سرسی در نبرد بلک واتر
پیشنهاد خرید

خرید و دانلود کتاب رقصی با اژدهایان

تومان 99,000تومان 99,000خرید و مطالعه

کشته شدن جافری

بعد از این که جنگ تمام می‌شود، تایوین عملا افسار قدرت را در دست می‌گیرد و سرسی را از شورای پادشاهی کنار می‌زند و تلاش می‌کند تا او را به یکی از لردهای آهن زادگان بدهد اما سرسی مخالفت می‌کند. بعد از مدتی نیز جافری از ازدواج با سانسا پشیمان شده و با دختر متحد جدید لنیسترها یعنی مارجری تایرل ازدواج می‌کند. روز عروسی جافری و مارجری، شخصی در شراب جافری سم ریخته و او جلوی چشمان سرسی لنیستر کشته می‌شود. این‌گونه دومین پیشگویی ساحره‌ای که سرسی در کودکی با وی ملاقات کرده بود به وقوع می‌پیوندد. سرسی نیز سریعا تیریون را محکوم به قتل فرزندش کرده و تایوین نیز که از ابتدا از تیریون خوشش نمی‌آمد با سرسی همداستان می‌شوند تا تیریون را دستگیر کنند.

کشته شدن پدر و شروع حکومت سرسی

بعد از این که تیریون با کمک برادرش جیمی لنیستر از زندان سرسی فرار می‌کند، سر راهش پدر را هم می‌کشد. بعد از مرگ پدر، سرسی عملا افسار حکومت هفت اقلیم را در دست می‌گیرد. او در این مدت یک حکومت مقتدر برپا کرده و تمام مخالفانش را از میدان به در می‌کند. سپس شورای مشاوران پادشاهی را تصفیه کرده و عمویش کوان لنیستر را هم به کسترلی راک باز می‌گرداند. سپس تمهیدات ازدواج پسرش تامن با مارجری تایرل را فراهم می‌کند.

حکومت سرسی لنیستر
حکومت سرسی لنیستر

در دوران سرسی خزانه شاهی به بانک آهنین وام‌دار شده و حتی نذورات مذهب را هم نمی‌پردازد و با این کار باعث می‌شود که پدران مذهبی هم با او سر دشمنی بردارند.

پیشنهاد خرید

خرید و دانلود کتاب یورش شمشیرها

تومان 99,000تومان 99,000خرید و مطالعه

مخالفان و آشوب

سرسی تمام هزینه‌های خزانه را صرف ساخت یک ناوگان آهنین کرده و قدرت نظامی خود را گسترش می‌دهد. در این دوران که اوج اقتدار سرسی است، او به پدران مذهب قدرت می‌دهد که در امور سیاسی وارد شوند و در عوض نذورات نخواهند. همچنین یک پزشک بد نام به نام کیبورن را ملازم شخصی خود می‌کند تا از راه علم چیزهایی که می‌خواهد را برایش فراهم آورد. آزادی که به گنجشک اعظم، رهبر مذهبیون می‌دهد ابتدا گریبان مارجری را گرفته که البته سرسی چندان از این موضوع ناراحت نمی‌شد و سپس گریبان خودش را هم گرفته و باعث می‌شود او را زندانی کرده و شکنجه کنند. در اینجای داستان ما با یک سرسی لنیستر شکست خورده روبرو می‌شویم که کسی از او حمایت نکرده و حتی جیمی لنیستر نیز به نامه‌اش پاسخ نمی‌دهد و مشخص نیست قرار است در ادامه چه سرنوشتی برایش رقم بخورد.

پیشنهاد خرید

خرید و دانلود کتاب نزاع شاهان

تومان 99,000تومان 99,000خرید و مطالعه

سرنوشت متفاوت سرسی لنیستر در سریال

اتفاقات بعدی که در سریال رخ می‌دهد که البته در کتاب هنوز به آن‌جا نرسیده (که به احتمال خیلی زیاد کمی متفاوت خواهد بود) این است که سرسی به سختی زیاد از زندان مذهبیون آزاد می‌شود و سریعا برنامه ریزی انتقام را می‌کند. سرسی همه مذهبیون را در معبد بزرگ کینگزلندینگ به همراه مارجری و پدرش و بعضی دیگر از افراد شورای پادشاهی با آتش سبز (وایلد‌فایر) منفجر می‌کند و بعد از آن به قدرت مطلق در پایتخت تبدیل می‌شود.

در این زمان سپاه دنریس تارگرین به وستروس می‌رسد و خیلی زود با ارتش شمال، تایرل‌ها و مارتل ها که دل خوشی از لنیستر‌ها نداشتند متحد می‌شود و سپاه بسیار قدرتمندی در مقابل سرسی تشکیل می‌دهند. از آن سمت سرسی هم با سیاست‌های جالبی که داشت با خاندان تارلی و ناوگان بزرگ گریجوی‌ها و البته سپاهی قدرتمند از بانک آهنین و در نهایت سپاهیان تا دندان مسلح لنیسترها متحدان و سپاهیانی را برای دفاع از دشمنانش ترتیب داد.

سرسی لنیستر
سرسی لنیستر

در کشمکش نبردهای پی در پی، سرسی قلعه تایرل‌ها را فتح کرد و نسل آن‌ها که یکی از متحدان دنریس بودند را به کل منقرض کرد. اما دنریس هم به سپاهیان او که در راه برگشت به کینگزلندینگ بودند حمله کرد و آسیب جدی به کاروانی که غارت کرده بودند وارد کرد.

با حمله وایت واکرها از شمال، جنگ برای پادشاهی به صورت موقت به پایان رسید و همه به شمال رفتند تا در مقابل وایت واکرها بایستند. اما سرسی به قول خود عمل نکرد و به کمک آن‌ها نرفت و هیچ کدام از متحدین او هم نرفتند (به جز شخص جیمی).

بعد از پایان جنگ در شمال و شکست وایت واکرها، دنریس به همراه ارتش بزرگش، متحدان و البته اژدهایش به کینگز لندینگ حمله کرد و تمام لنیسترها را قتل عام کرد و کل پایتخت غرق آتش شد. سرسی در آغوش جیمی زیر آوار قصر خود جان داد و مرد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

2,052 تعداد بازدید

دیدگاه ها

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
0
    0
    سبد خرید شما
    سبد خرید خالیخرید