جیمی لنیستر، یکی از خوش قیافهترین ماهرترین شوالیههای هفت اقلیم در شمشیرزنی است که در زندگی خویش افتخارات زیادی به دست آورده و تجربیات زیادی را پشتسر میگذارد. او چندین لقب دارد که بیشتر از همه شاه کش بر سر زبانها بوده و جیمی چندان از این لقب خوشش نمیآید. جرج. آر. آر. مارتین نویسنده داستانهای ترانه یخ و آتش در ترسیم این کاراکتر سنگ تمام گذاشته و داستانهای جذاب زیادی در سرنوشت او قرار داده است که خواندن آنها بسیار لذتبخش هستند.
جیمی لنیستر
خرید و دانلود کتاب شوالیه مرموز (جلد ۳ مجموعه شوالیه هفت پادشاهی)
تومان 19,000تومان 9,900خرید و مطالعهکودکی جیمی لنیستر
جیمی لنیستر در کسترلی راک به دنیا آمده و پدر او تایوین و مادرش جوانا لنیستر هستند. او برادر دوقلوی سرسی لنیستر، تنها دختر تایوین و جوانا بوده و در کنار آنها کودکی را میگذراند تا زمانی که تیریون لنیستر به دنیا آمده و هنگام به دنیا آمدنش مادرشان سر زا از دنیا میرود. جیمی لنیستر اما هیچ گاه مانند پدر و خواهرش به خاطر این ماجرا و البته ناقص بودن تیریون لنیستر از او کینه به دل نگرفته و همچنان مانند برادرش دوستش دارد. دوست کودکی جیمی، سرسی است و این دوستی در نوجوانی باعث میشود که آنها با هم رابطه احساسی برقرار کرده و عاشق یکدیگر شوند. تایوین در ۱۱ سالگی جیمی او را بهعنوان ملازم نزد مرت فری میفرستد تا فنون رزم و خدمت را بیاموزد. در این سن اولین نشانههای توانمندی کار با شمشیر را از خود نشان داده و در یک تورنمنت برنده میشود.
خرید و دانلود کتاب شمشیر قسم خورده (جلد ۲ مجموعه شوالیه هفت پادشاهی)
تومان 19,000تومان 10,300خرید و مطالعهظاهر و شخصیت جیمی
جیمی لنیستر از نظر ظاهر و شخصیت دقیقا همان شوالیه شجاع و زیبایی است که در تمام داستانهای حماسی و عاشقانه سروکلهاش پیدا میشود. جیمی لنیستر با چشمانی سبز و روشن و موهایی بلوند، دل اکثر زنان را میبرد. زیبایی و جنگجو بودن جیمی باعث میشود که او را فقط در ابتدای داستان درحال مبارزه یا عشقبازی ببینیم. سروکاری با سیاست نداشته و از توطئهچینی بیزار است. از نظر تکبر درست مانند خواهرش سرسی لنیستر بوده و تقریبا همه جا این نخوت را به نمایش میگذارد.
جیمی بیشتر از تفکر اهل عمل است به همین دلیل زیاد به پیمانهایش فکر نمیکند و اگر جایی فکر کند کاری باید انجام شود، آن را انجام میدهد. به همین دلیل در ابتدای داستان ممکن است خواننده زیاد او را آدم درستی نداند اما به مرور مشخص میشود که جیمی لنیستر دلی رئوفتر از آنچه گمان میرود دارد.
خرید و دانلود کتاب شوالیه آواره (بوته نشین) (جلد ۱ مجموعه شوالیه هفت پادشاهی)
تومان 19,000تومان 9,700خرید و مطالعهجیمی لنیستر؛ شوالیه جوان
در ۱۵ سالگی جیمی لنیستر نشان داد که شوالیهای پرافتخار خواهد شد. او در نبرد با انجمن برادری جنگل پادشاهی شرکت کرده و در آنجا لرد کریک هال را از دست بن شکم گنده نجات میدهد. برای این شجاعت به دست سر آرتور دین به مقام شوالیهگری میرسد. در این دوران بود که در راه بازگشت از نبرد به پایتخت سر میزند تا خواهرش را دیده و به پدرش اطلاع دهد چگونه توانسته شوالیه شود.
در این ملاقات اما سرسی به او میگوید که ممکن است پدرش او را به عقد لایسا تالی درآورد پس بهتر است عضو گارد شاهنشاهی شود تا کنار سرسی مانده و نتواند زن بگیرد. به همین دلیل در تورنمنت هارن هال شرکت کرد و به دست سر جرالد هایتاور به عضویت گارد شاهنشاهی درآمد اما نتوانست پیش سرسی بماند زیرا میان تایوین لنیستر که دست شاه بود و شاه ایریس اختلافاتی پیش آمد و تایوین با سرسی به کسترلی راک برگشتند.
خرید و دانلود کتاب شوالیه هفت پادشاهی (مجموعه سه جلدی داستان های دانک و اگ)
تومان 29,000تومان 19,700خرید و مطالعهخدمت در گارد پادشاهی
در زمانی که جیمی لنیستر مشغول خدمت در گارد شاهنشاهی ایریس تارگرین بود مشاهده کرد که این شاه عملا دیوانه شده و در حال ظلم به مردم و سوزاندن آنها است. بسیاری از موقعیتها جیمی لنیستر تصمیم داشت در مقابل ایریس بایستد اما فرماندهاش سر جرالد هایتاور به او گوشزد میکرد که نمیتوان در برابر شاه ایریس ایستاد. یکی از این موقعیتها زمانی بود که شاه ایریس دستور سوزاندن ریکارد استارک و اعدام برندون استارک را صادر کرد. تصمیمی که درنهایت منجربه شورش رابرت براتیون و ادارد استارک شد و منجربه سرنگونی حکومت تارگرینها گشت. در مدت این شورش، ایریس جیمی لنیستر را در دربار نگاه داشته بود تا بصورت یک گروگان نزد او مانده و مانع پیوستن تایوین به شورش شود.
در این زمان که شورش رابرت داشت پیروز میشد، ایریس دستور داد که زیر کل شهر مواد آتشزا (وایلدفایر) بگذارند تا اگر رابرت خواست پایتخت را بگیرد شهر را آتش زند ولی به رابرت تسلیم نکند. در این زمان اما تایوین نیز به شورش پیوست زیرا نگران بود پسرش به دست ایریس سوزانده شود. در تمام این مدت اما جیمی لنیستر در حال محافظت از ایریس بود زیرا به او سوگند وفاداری خورده بود با این که با هیچ کدام از کارهایش موافق نبود. تایوین اما با کمک استاد بزرگ پایسل توانست وارد شهر شود زیرا پایسل به شاه گفته بود تایوین برای کمک به شاه آمده است. به محض ورود تایوین به شهر نشان داد که برای کمک نیامده است و درحال قتل عام مردم و سربازان شاه است.
کشتن شاه دیوانه توسط جیمی لنیستر
بعد از این که ایریس دریافت تایوین در حال شورش علیه وی است، به جیمی لنیستر دستور داد که سر پدرش را برای وی بیاورد. با شنیدن این موضوع، جیمی با عجله به سمت اتاق شاه میرود تا با او مذاکره کند. اما قبل از آن شاه دستور سوزاندن شهر را به روزات صادر کرده و جیمی در راه با او برخورد میکند و با هم درگیر شده جیمی و او را میکشد. سپس به محض ورود به اتاق شاه، ایریس به جیمی میگوید چرا سر پدرش را برای او نیاورده است و قصد دارد شهر را بسوزان. سپس به جیمی پشت کرده و به سمت تخت شاهی میدود تا دستور سوزاندن شهر را صادر کند اما جیمی با خنجری گلوی او را از پشت میدرد. در این زمان افراد پدرش وارد اتاق شده و میبینند که جیمی لنیستر شاه را کشته و خاتمه جنگ را اعلام میکنند.
در این زمان همه منتظر میمانند که چه کسی روی تخت مینشیند. بعد از این که تایوین وارد میشود همه میبینند که رابرت چگونه با اقتدار روی تخت نشسته و کسی هم مخالفت نمیکند. در این زمان رابرت براتیون دستور میدهد جیمی لنیستر و سر باریستان سلمی همچنان در گارد شاهنشاهی بمانند و به او لقب شاه کش را میدهد.
جیمی و عشق به خواهر
بعد از به قدرت رسیدن رابرت براتیون، تایوین برای محکم کردن پیوند میان براتیون و لنیستر، سرسی را به همسری رابرت درآورده و سرسی و جیمی دوباره به هم نزدیک میشوند. با این که در ابتدا سرسی سعی میکند به شاه خیانت نکند اما یک بار که رابرت براتیون نام عشق گذشتهاش یعنی لیانا استارک را در هنگام معاشقه بهجای سرسی بر زبان میآورد، سرسی از او کینه به دل گرفته و قسم میخورد که از رابرت براتیون فرزندی به دنیا نیاورد. برای همین با جیمی ارتباط عمیقتری برقرار کرده و سه فرزندشان جافری، تامن و میرسلا حاصل رابطه او و جیمی هستند.
جیمی لنیستر و ادارد استارک
به مدت ده سال رابرت براتیون شاه مملکت بوده و جیمی لنیستر نیز عضو گارد شاهنشاهی او میماند تا این که دست شاه جان ارن بهخاطر پی بردن به راز میان جیمی و سرسی کشته میشود. برای همین شاه و ملکه به همراه جیمی و اعضای گارد سلطنتی به وینترفل میروند تا از ادارد استاک بخواهند وظیفه دست شاه (مشاور ارشد شاه) را برعهده گیرد. در زمانی که آنها در وینترفل هستند، برن استارک فرزند ادارد استارک یک بار در بالای برج مشاهده میکند که جیمی و سرسی در حال ارتباط هستند. به همین دلیل جیمی او را از بالای برج به پایین رها میکند و کودک به کما رفته و سپس وقتی به هوش میآید از ناحیه پا فلج میشود و چیزی را به یاد نمیآورد.
بعد از این حادثه، ند استارک همراه دو دخترش با رابرت براتیون راهی پایتخت میشوند تا کار دست شاه را برعهده گیرد. در این دوران چند باری میان جیمی لنیستر و ادارد استارک اختلافاتی رخ میدهد تا اینکه بانو کتلین، همسر ادارد استاک برادر جیمی لنیستر یعنی تیریون را به خاطر اینکه مشکوک به کشتن برن استارک بوده دستگیر میکند. جیمی نیز به تلاقی این کار در خیابانهای بارانداز با ادارد استارک روبرو شده و با وی به نبرد برمیخیزد.
با این کار او دیگر جایی برای خود در گارد باقی نگذاشته و مجبور میشود به کسترلی راک یعنی پیش پدرش فرار کند.
جیمی در نبرد با راب استارک
در این زمان اما ادارد استارک مشغول تفحص در مرگ جان ارن میشود و درمییابد که تمام فرزندان رابرت براتیون حاصل رابطه جیمی و سرسی هستند. در نبود جیمی، این سرسی است که از راز میان آنها محافظت میکند و بعد از اینکه نقشه قتل رابرت براتیون را عملی میکند، جافری را بر تخت نشانده و دستور قتل ادارد استارک را صادر میکند.
با این کار پسر ادارد استارک یعنی راب استارک دست به شورش زده و در این جا جیمی لنیستر با نیروهای لنیستر وارد نبرد مستقیم با او میشود. در یکی از نبردها، راب استارک با یک شبیهخون، جیمی لنیستر مشهور را در نبرد شکست داده و دستگیر میکند. همه مردان شمالی از دستگیر شدن جیمی لنیستر احساس غرور میکنند چرا که بی رقیبترین شوالیه زنده کل هفت اقلیم بوده است.
فرار بوسیله کتلین استارک
در زمانی که جیمی لنیستر در بند استارکها اسیر است، مذاکراتی برای آزادسازی او انجام میشود که بی نتیجه میماند. بعد از اینکه کتلین خبر کشته شدن احتمالی فرزندانش و اسارت سانسا استارک و آریا استارک را میشوند تصمیم میگیرد با جیمی مستقیم صحبت کرده و از او قول بگیرد که اگر او را آزاد کند جیمی نیز فرزندانش را برای وی بازپس فرستد. کتلین جیمی را با سرباز قسم خوردهاش یعنی برین از تارت راهی پایتخت میکند. در مسیر رسیدن جیمی به پایتخت همراه برین از تارت، اتفاقاتی رخ میدهد که باعث میشود شخصیت مغرور و خام جیمی تغییر کند.
در طول مسیر، جیمی و برین از تارت به دست یارن و وارگو هوت اسیر شده دستور میدهند که دست راست جیمی، یعنی دلیل تمام افتخاراتش قطع شود. بعد از قطع دست راست، جیمی لنیستر تا مدتی به فکر خودکشی میافتد چراکه دیگر دلیلی برای زندگی نمیبیند. او از بهترین شمشیرزن هفت اقلیم به جیمی یک دست نزول پیدا کرده و این موضوع او را عمیقا تغییر میدهد. بعد از این لرد بولتن جیمی و برین را آزاد میکند تا به پایتخت برگردند.
بعد از این که جیمی به پایتخت میرسد، استاد کیبرن که همراهش میشود دست او را مداوا کرده و برایش دستی طلایی میسازد. ورود جیمی به پایتخت همراه با عزاداری سرسی برای مرگ جافری اتفاق میافند.
جیمی لنیستر و تصمیمات جدید
بعد از این که جیمی به پایتخت باز میگردد، متوجه میشود که تایوین و سرسی، تیریون را به جرم قتل جافری دستگیر کردهاند. جیمی نیز این موضوع را باور نکرده و چند باری با تیریون صحبت میکند و متوجه میشود تایوین و سرسی درحال گرفتن انتقام از او هستند و قصد دارند به این بهانه او را بکشند. به همین دلیل به پشتیبانی از تیریون برخواسته و او را شبانه فراری میدهد. تیریون نیز در مسیر فرار به اتاق پدرش رفته و او را میکشد. در این دوران گویی جیمی شخصیتی متفاوت پیدا کرده و دیگر مانند گذشته به حرف هر شخصی که مافوقش است گوش نداده و بیشتر به عدالت و راستگویی توجه دارد.
پس از مرگ پدر
بعد از مرگ پدر، سرسی از جیمی لنیستر میخواهد که دست شاه شود اما جیمی از این دستور سر باز میزند. سپس با تصمیمات سرسی در بسیاری جاها مخالفت کرده و همین باعث میشود رابطه صمیمی آنها کم رنگ شود. بعد از این جیمی راهی جنوب شده و به کمک بسیاری از افراد و آزادسازی قلعههای زیادی مشغول میشود تا اوضاع هفت اقلیم را بهبود بخشد. در این زمان سرسی توسط گنجشک اعظم به جرم زنا با محارم دستگیر میشود و برای جیمی نامه مینویسد که به کمکش بیاید اما جیمی لنیستر دیگر تغییر کرده و به نامه اعتنایی نمیکند.
سرنوشت متفاوت جیمی در سریال
در سریال دیده میشود که جیمی لنیستر به پایتخت برمیگردد و به سختی رابطه خود با سرسی را بهبود میبخشد و برای تحت تاثیر قرار دادن او به سرزمین مارتلها میرود تا میرسلا را از آنجا نجات دهد. اما در راه برگشت میرسلا که توسط بیوه اوبرین مارتل مسموم شده و جانش را از دست میدهد. جیمی همچنین در نبرد دنریس با سرسی خوش میدرخشد و در یک نقشه ماهرانه خاندان تایرل از متحدان دنرسی را به کلی منقرض و غارت میکند. هرچند که در راه برگشت به کینگز لندینگ از سپاه دنریس شبیهخون میخورد و قسمتی از ارتشش با قتل عام میشود.
بعد از اینکه تمامی جبهههای نبر به توافق میرسند با یک صلح موقت به جنگ با وایت واکرها در شمال بروند، سرسی به قول خود عمل نمیکند و بر خلاف نظر او، جیمی لنیستر به تنهایی عازم وینترفل میشود تا به قول خود وفا کند.
همچنین در آنجا بعد از شکست وایت واکرها رابطه احساسی را با برین از تارث شروع میکند که خیلی زود تمام میشود. جیمی قبل از شروع دوباره جنگ به سمت کینگزلندینگ حرکت میکند تا در کنار سرسی باشد اما در میان راه دستگیر میشود که البته تیریون به دین خود ادا کرده و او را از بند آزاد میکند.
در راه رسیدن به سرسی در کینگزلندینگ، جیمی با یورون گریجوی روبرو میشود و با سختی فراوان او را در نبرد تن به تن شکست میدهد و البته خودش زخمهایی عمیق برمیدارد. جیمی به سختی خود را به سرسی میرساند و در لحظات آخر مانند رحم مادر در آغوش هم زیر آوار قصر میمانند و جان میدهند.
دیدگاه ها