در داستان‌های یخ و آتش، جرج. آر. آر. مارتین پادشاهان را از تخت سلطنتی به زیر کشیده و نشان می‌دهد که پشت اقتدار زیاد آنها نیز موجوداتی ضعیف، کودن، احساساتی و گاه به‌شدت ناامید وجود دارد. یکی از این پادشاهان که تاج هفت‌ اقلیم روی سرش بود؛ اما دلخوشی نداشت و خود را با مشروب و زنان سرگرم می‌کرد، رابرت براتیون نام دارد که شخصیت جالب‌توجهی داشته و جزو بخش‌های مهم داستان‌های یخ و آتش محسوب می‌شود.

رابرت براتیون

کودکی و ظاهر رابرت براتیون

رابرت براتیون فرزند لیدی کاسانا و لرد استفن است. پدرش رئیس خاندان براتیون و لرد بالادست سرزمین‌های طوفان یا همان Stormlands بود. رابرت در استورمز اند به دنیا آمده و در کنار برادران کوچک‌ترش یعنی استنیس و رنلی همان جا بزرگ شد. در همان کودکی پدر و مادر رابرت در ساحل غرق شده و همین باعث می‌شود رابرت براتیون لرد منطقه شود. سپس رابرت به ایری رفته و نزد جان ارن بزرگ می‌شود. همین زمان است که با ادارد استارک آشنا شده و با هم دوست می‌شوند. تصویر رابرت در جوانی آن‌گونه که در کتاب تصویر شده است، تصویر مردی جوان و تنومند با ریش‌های پرپشت و مشکی است.

شخصیت رابرت براتیون

رابرت شخصیتی برون‌گرا، شوخ‌طبع و خشمگین دارد. صدای پر اقتدار و چهره در هم تنیده‌اش باعث می‌شد که دشمنانش از او حسابی بترسند درحالی‌که دوستانش روی خندان او را می‌دیدند. مشخص‌ترین ویژگی‌های رابرت براتیون عشق وی به شراب و زنان است.

شخصیت رابرت براتیون
شخصیت رابرت براتیون

از رابرت فرزندان نامشروع زیادی در نقاط مختلف هفت اقلیم به‌جای‌مانده است و همچنین ترانه‌های زیادی درباره هوس‌رانی و مستی او در سراسر هفت‌اقلیم سروده‌اند. در اواخر عمرش آن‌قدر شراب نوشیده بود که به‌شدت اضافه‌وزن گرفته و به همین دلیل جذبه‌اش بیش از قبل شده بود و حتی بعد از مرگش او را پادشاه مست می‌نامیدند.

عشق رابرت به لیانا استارک

در همان زمانی که رابرت براتیون در ایری به سر می‌برده و ادارد را یافته بود، عاشق تک دختر خاندان استارک یعنی لیانا استارک می‌شود. با این که در ابتدا لیانا نیز به او دلبسته می‌شود؛ اما بعدازاین که خبر به‌دنیاآمدن دختر نامشروع رابرت پخش می‌شود، لیانا از او دلزده شده و مطمئن می‌شود قرار نیست رابرت شوهری پایبند و عاشق باشد. بعد از مدتی اما که لیانا و برندون استارک که برادر بزرگ وی است به پایتخت می‌روند، در آنجا ریگار تارگرین که فرزند پادشاه دیوانه آیریس تارگرین است عاشق لیانا شده و با هم قرارهایی پنهانی می‌گذارند تا در نهایت ریگار لیانا را دزدیده و با هم زندگی می‌کنند.

برای برگرداندن لیانا، برندون استارک به پایتخت می‌رود؛ اما ایریس او را زندانی کرده و دستور می‌دهد پدرشان یعنی ریکارد استارک به پایتخت بیاید و پسرش را ببرد. اما بعد از آمدن ریکارد، او را جلوی چشمان پسرش زنده می‌سوزاند و سپس برندون نیز با دیدن سوختن پدر تلاش کرده و باعث می‌شود خودش خفه شود.

قیام رابرت براتیون

با وقوع این حوادث، رابرت براتیون و ادارد استارک برای کین‌خواهی قیامی را آغاز می‌کنند که در نهایت منجر به کنار رفتن خاندان تارگرین‌ برای همیشه از قدرت می‌شود. نبردهای رابرت براتیون و ادراد استارک با نیروهای پادشاهی داستان‌های بسیار جالبی دارد و نشان از شجاعت و دلاوری رابرت دارد. یکی از کسانی که جزو قوی‌ترین دشمنان رابرت محسوب می‌شود، جان کانینگتون است که محافظ شخصی ریگار بوده و تنها کسی است که می‌‎تواند با دودست شمشیر بزند.

قیام رابرت
قیام رابرت

اما در انتهای نبردهای رابرت، او با ریگار که عشقش را دزدیده بود روبرو شده و در نبرد تن‌به‌تن او را شکست می‌دهد. در این هنگام تایوین لنیستر نیز به قیام پیوسته و افراد تارگرین را در مرکز پادشاهی قتل‌عام کرده و درنهایت جنازه زن و همسر ریگار را به رابرت تقدیم می‌کند.

پیشنهاد خرید

خرید و دانلود کتاب پرنسس و ملکه

تومان 31,500تومان 19,700خرید و مطالعه

دوران پادشاهی رابرت

بعد از اتمام قیام، رابرت براتیون روی تخت پادشاهی نشست و جان ارن را به‌عنوان دست خود انتخاب کرد. ادارد استارک نیز که علاقه‌ای به سیاست نداشت و البته به‌خاطر جنایت‌هایی که در حق خاندان تارگرین شده بود دلخوشی از رابرت نداشت پایتخت را ترک کرده و لرد وینترفل باقی ماند. در این هنگام رابرت با دختر تایوین لنیستر که به او در گرفتن پایتخت کمک کرده بود؛ یعنی سرسی لنیستر ازدواج کرد. ازدواج رابرت و سرسی کاملاً مصلحتی بود و سرسی زمانی کاملاً از عشق رابرت دست شست که روز عروسی‌شان رابرت در گوش سرسی نام لیانا را آورده بود.

به همین دلیل سرسی به‌وسیله خوابیدن با برادرش این عشق را جبران کرده و تمام فرزندانی که فکر می‌کردند حاصل رابطه سرسی و رابرت است، از ارتباط سرسی و جیمی بودند. رازی که جان ارن ابتدا به آن پی برد. در زمان پادشاهی رابرت همچنین گریجوی‌ها از شمال شورش کرده و بار دیگر رابرت و ادارد استارک با هم آنها را سرکوب کرده و جایگاه جفتشان در هفت‌اقلیم محکم‌تر می‌شود. علاوه بر این، در زمان حیاتش تعداد زیادی حرام‌زاده در نقاط مختلف هفت اقلیم از خود به‌جای گذاشت.

رابرت براتیون؛ پادشاه مست
رابرت براتیون؛ پادشاه مست

قتل جان ارن

یکی از این حرام‌زاده‌ها که جان ارن هم او را ملاقات کرده بود، جندری نام داشت که در بارانداز پادشاهی مشغول کارگری در یک آهنگری بود. ارن که به راز میان سرسی و جیمی پی برد، توسط زهر مسموم شده و از میان راه‌کنار زده شد. در این دوران خاندان لنیستر تقریباً توانسته بودند به‌خوبی در دربار شاه نفوذ کرده و هر کدام به شکلی به نفع سرسی و جیمی مشغول خدمت باشند. از کناری اعضای شورای مرکزی پادشاهی نیز همه با سرسی همدست بودند و اگر کسی قصد داشت به راز او و جیمی پی ببرد با همدیگر کنارش می‌زدند.

پیشنهاد خرید

خرید و دانلود کتاب آتش و خون

تومان 99,000تومان 99,000خرید و مطالعه

بازگشت به دوست قدیمی

با مرگ جان ارن، ادارد استارک گزینه بعدی بود که رابرت براتیون به‌عنوان دست شاه درنظر گرفته و به سراعش رفت. با این که ند استارک از سیاست خوشش نمی‌آمد اما چون دوست صمیمی خود را تنها یافته بود قبول کرد که با او به پایتخت آمده و دست شاه شود. در مسیر راه ادارد استارک متوجه شد که میان رابرت براتیون و سرسی اختلافات زیادی وجود داشته و رابرت عملا پادشاهی نمی‌کند بلکه کارها را به دیگران سپرده تا خودش به عیش و نوش بپردازد. ادارد همراه دخترانش آریا و سانسا به پایتخت رفتند تا در کنار رابرت بماند و در اوضاع مملکت داری به او کمک کند.

پیشنهاد خرید

خرید و دانلود کتاب رویایی از بهار

تومان 99,000تومان 99,000خرید و مطالعه

مرگ رابرت براتیون در هنگام شکار

در زمانی که ادارد استارک وظیفه مشاوره شاه را برعهده دارد، میان او و رابرت براتیون چند باری اختلاف پیش آمده و ادارد متوجه فساد اخلاقی شاه و درباریان می‌شود. برای همین یک بار از دست شاه بودن استعفا می‌دهد اما رابرت دوباره نشان را به او پس می‌دهد. در همین دوران است که ادارد استارک پی می‌برد هیچ کدام از فرزندان رابرت براتیون حاصل رابطه او و سرسی نیستند. از شانس بد ادارد استارک، روزی که قصد دارد این راز را با رابرت براتیون درمیان بگذارد، شاه فیلش یاد هندوستان کرده و برای شکار گرازی از پایتخت خارج می‌شود.

مرگ رابرت براتیون
مرگ رابرت براتیون

در همین هنگام سرسی به ملازم شاه که او نیز از خاندان لنیستر بوده و لنسل نام دارد دستور می‌دهد شرابی سه برابر قوی‌تر به شاه دهد تا نتواند در برابر شکار سرپا بایستد. خوردن این شراب باعث می‌شود که رابرت جلوی گراز تلو خورده و گراز به او زخمی مهلک وارد کند. زخمی که رابرت را سه روز در بستر انداخته و درنهایت باعث مرگش می‌شود. در همین دوران ادارد راز را به او نمی‌گوید تا با خیال راحت بمیرد. رابرت نیز ادارد را جانشین خود می‌کند تا زمانی که جافری یعنی پسر بزرگش به سن قانونی برسد. مرگ رابرت براتیون اما آرامش نسبی حاکم بر هفت اقلیم را برهم زده و موجب برآمدن فریاد “من شاهم” از هر سوی هفت پادشاهی می‌شود.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

2,159 تعداد بازدید

دیدگاه ها

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
0
    0
    سبد خرید شما
    سبد خرید خالیخرید