در داستان‌های یخ و آتش دو شخصیت به‌اصطلاح حرام‌زاده وجود دارند که یکی از ادارد استارک است و دیگری از رابرت براتیون و هر کدام سرنوشت‌ها و ویژگی‌های عجیبی دارند. اولی جان اسنوی افسانه‌ای است که هم در سریال بازی تاج‌وتخت مهم‌ترین نقش را دارد و هم در داستان‌های ترانه یخ و آتش، و دومی گندری است که گویی در کتاب شخصیت مهم‌تری محسوب می‌شود و هنوز جرج. آر. آر. مارتین به‌درستی سرانجام وی را مشخص نکرده است.

گندری براتیون

گندری یکی از ۱۶ فرزند نامشروع رابرت برتیون است که دقیقاً مشخص نیست از چه مادری زاده شده ولی محل تولدش در سرزمین پادشاهی است و همان جا بزرگ می‌شود. این که دقیقاً کودکی گندری چگونه سپری می‌‎شود نیز نامعلوم است؛ اما فنون آهنگری را پیش استاد توبو موت می‌‎گذراند. تنها چیزی که گندری از مادرش به یاد داشت موهای بلوند و زیبایی بی‌نظیرش بود.

مشخص نیست چه کسی اما یک لرد مبلغ زیادی را به توبو موت پرداخته بود تا اجازه دهد پیش او به کار آهنگری مشغول شود. گفته می‌شود توبو بعد از دیدن هیکل متناسب گندری بدون دریافت پولی او را پذیرفته است. جوانی او در یک مغازه آهنگری در بارانداز پادشاهی می‌گذرد تا این که مشخص می‌شود فرزند نامشروع رابرت براتیون، پادشاه هفت اقلیم است و خط داستانی اصلی زندگی وی در داستان ترانه یخ و آتش از این جا به بعد تازه آغاز می‌شود.

ویژگی های شخصیتی و ظاهر گندری براتیون

گندری قدبلند و چشم‌آبی است. عضلانی بودن و موهای مشکی و پرپشتش به رابرت براتیون رفته و قلب رئوف و چشم‌های آبی‌اش به مادر نامعلومش رفته است. گفته می‌شود که به‌شدت شبیه عمویش رنلی براتیون بوده طوری که برین از تارث که شوالیه ملازم رنلی بود اولین‌بار گندری را با رنلی اشتباه گرفته بود. او را با کلاه‌خودی که شخصاً برای خودش در مغازه آهنگری ساخته بود هم می‌شناختند و اولین‌بار آریا به این کلاه‌خود لقب گاو نر داده بود. بعد از ملاقات‌های مکرر جان ارن و ادارد استارک با وی، تصمیم بر این شد که او از سرزمین پادشاهی همراه نگهبانان شب بگریزد.

ظاهر گندری
ظاهر گندری

فرار از کینگزلندینگ و آغاز سرنوشتی پر ماجرا

همین‌که گندری از سرزمین پادشاهی فرار کرد و کلاه‌خود خود را برداشت، با نگهبانان شب همراه شد و در این میان آریا استارک را دید. آنها با هم ابتدا در چنگال یک لنیستر اسیر شدند و سپس گیر انجمن برادری افتادند. انجمن برادری اما وی را به میلساندر فروختند تا او بتواند از خون شاهی که در بدنش جریان داشت جادو بگیرد و به نفع استنیس براتیون که در حقیقت عموی گندری بود استفاده کند. بعد از مدتی که گندری در دستان میلساندر بود و او از خونش استفاده می‌کرد، سر داووس متوجه شد که میلساندر قصد دارد گندری را فدا کند و به همین دلیل او را از دراگون استون که مقر حکمرانی استنیس بود فراری داد.

فرار گندری از پایتخت
فرار گندری از پایتخت

گندری و سفر به شمال

فرار با سر داووس او را دوباره به سرزمین پادشاهی برگرداند؛ اما بعد از مدتی دوباره با او از آن جا فرار کردند تا با هم به شمال نزد جان اسنو بروند. در این مدت گندری برای خود پتکی در مغازه آهنگری ساخته بود تا بهتر بتواند از خودش محافظت کند. در این دیدار گندری متوجه شد که فرزند نامشروع رابرت براتیون است و خون پادشاهی در رگ‌هایش جریان دارد. این که بعدازاین ملاقات چه در انتظار این شخصیت است هنوز معلوم نیست و باید منتظر بمانیم تا جرج. آر. آر. مارتین دست‌به‌قلم شود و کتاب بادهای زمستان را تمام و منتشر کند.

پتک گندری
پتک گندری

سرنوشت متفاوت گندری براتیون در سریال و کتاب

گندری در سریال به گروه ماموریت آنسوی دیوار به رهبری جان اسنو که در آن زمان شاه شمال بود می‌پیوندد. تا یک وایت واکر زنده را از آنسوی دیوار نزد دنریس تارگرین و بعد از آن به پایتخت ببرند تا با سرسی و پادشاهی‌های دیگر به صورت موقت صلح کنند و دشمن مشترک وستروس یعنی وایت واکرها را شکست دهند. ماموریت در حال شکست کامل است که گندری به تنهایی به دیوار برگشته و درخواست کمک می‌کند. دنریس سوار بر اژدهایش می‌شود و به کمک جان اسنو می‌شتابد. اینگونه بود که گندری جان اسنو و هم تیمی‌هایش را نجات می‌دهد.

بعد از شکست وایت واکر‌ها، گندری لرد تمام استورمز اند و سرپرست خاندان براتیون می‌شود و اینگونه در نهایت والی یکی از پادشاهی‌های وستروس می‌شود. همچنین گندری در سریال رابطه احساسی را با آریا استارک شروع می‌کند و از او می‌خواهد که ملکه استورمزلند (lady of baratheon) شود. اما آریا استارک به دلیل اینکه می‌خواد برای ماجراجویی به سمت غرب وستروس کشتی براند، درخواست او را قبول نمی‌کند.

گندری و آریا
گندری و آریا

این مطلب را به اشتراک بگذارید

379 تعداد بازدید

دیدگاه ها

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
0
    0
    سبد خرید شما
    سبد خرید خالیخرید