هانس (Hannes) به عنوان یک کاپیتان یگانی شناخته میشود که شخصیتی فداکار دارد. وی در گروهی از دستههای گریسون فعالیت میکند. او همچنین با وجود اینکه فردی وسواسی به نظر میسرد اما از دوستداران قدیمی خانواده یگر محسوب میشود. در کنار اینکه با این خانواده صمیمتی دوستانه دارد به افراد دیگری همچون میکاسا و ارن هم کمک میکند و در واقع مسئولیت نجات آنها را بر عهده داشت تا از دست تایتان خندان خلاصی یابند.
هانس (Hannes) در Attack on titan
شخصیت هانس
هانس قبل از اینکه به جایگاه کاپیتانی یگان نظامی برسد به عنوان یک سرباز نسبتاً وسواسی و در عین حال فداکار شناخته میشد. آنها وقت خود را صرف بررسی در مورد ناشناسها، مخصوصاً تایتانها میکنند. آنها نترس رفتار میکنند و سرانجام برخی اوقات عزم و اراده شتابآمیز دارند. برای خواندن مانگا Attack on titan به صورت سه بعدی کلیک کنید.
تاریخچه هانس
وقتی که کیت سیدیس توانست شهروندی را که در مکانی دورتر از دیواره ماریا قرار داشت، کشف کند، این مرد نامبرده به دلیل اینکه بدون گرفتن مجوز از دیوارها خارج شده بود به زندان رفت و هانس در حالیکه میخواست از او محافظت کند در سلولی که کیت در آنجا زندانی بود، مستقر شد. این مرد که به اسم گریشا یگر خطاب میشد، خیلی زودتر از آنچه که فکرش را بکند توانست در ناحیه شیگانشینا با عنوان دکتر به کار کردن بپردازد. هنگامی که یک بیماری به نام طاعون در تمامی این ناحیه گسترش یافت، همسر هانس که به بیماری گفته شده مبتلا شده بود توانست توسط فردی به نام گریشا بهبودی کامل پیدا کند و در نهایت درمان وی نتیجه خوبی در بر داشت.
دو سال پس از اینکه توانستند دیوار بیرونی توسط تایتان عظیم را بشکنند، هانس یکی از رهبران نظامی تلقی میشد که وظیفه نظارت یک ماموریت برای جلوگیری از سوء استفاده و دست کاری مجدد دیوار را بر عهده دارد. همانطور که کوبال به سربازان جدیدی که به ارتش پیوستهاند در مورد ماموریت خود شرح میدهند، هانس مسئولیت دارد تا به سربازان علامتی از لوازم متحرک همه جانبه که جدیدا طراحی شده است را عرضه کند. هانس پس از شلیک غیرعمدی که به سمت لنگرهای تجهیزات مملوء از جمعیت کرد، به سربازان خبر میدهد که در مسیر راه شهری به اسم مونزن با گروهی که توسط کاپیتان شیکیشیما رهبری میشود، ملاقاتی خواهند داشت.
در حالی که تیم اسلحه به دست در حال حرکت به سوی منطقه مونزن هستند، هانس به سربازان استخدام شده میگوید که چرا در شب هنگام به سفر میروند و شرح میدهد که تایتانها در تاریکی فعالیتی کمتری نسبت به روز روشن دارند.
با این حال، به آنها اخطار میدهند که در حین سفر سکوت کنند، زیرا شلوغی و هرج و مرج همچنان میتواند باعث این اتفاق شود که آنها از خواب بیدار شوند.
پس از رسیدن سربازان با تجهیزات متحرک به منطقه مورد نظر، کوبال هانس و شیکیشیما را به یکی از ساختمانها راهنمایی میکند و به توضیح مختصر درباره این موضوع میپردازد که ماده انفجاری ارتش به خاطر گزارشهایی مبنی بر وقوع درگیری در صفهای ارتش پنهان شده است.
او لو میدهد که ماده انفجاری در زیر یک دریچه مخفی قرار گرفته است و هانس از اینکه مجال برای تحقیق نحوه میزان کارکرد آن پیدا میکند خوشنود است.
شهر مورد اصابت حمله تایتانها پیش میرود و هانس به سربازان در مورد هجوم آنها اخطار میدهد. در میان شلوغی بعدی، کامیونی که حامل مواد انفجاری ارتش است دزدیده میشود و هانس تمامی تلاش خود را میکند به دیگران یادآوری کند. با این وجود، مواد انفجاری در کامیون افروخته میشود و باعث این میشود که هانس ناامید شود.
کوبال و نیروهایش به عقب بر میگردند و هانس و سربازانش را حیران میکنند. آنها بالای یک ساختمان بلند پنهان میشوند، اما مسیری برای فرار پیدا نمیکنند. با این وجود، آنها با وارد شدن یک تایتان مشکوک که شروع به قتل عام تایتانهای باقی مانده میکند، رهایی مییابند. هانس قدرتهای رزمی خود را به عنوان علامتی از نبوغ پیشرفته میشناسد. زمانی که تایتان آزرده شد، از پا میافتد و به دستور سودا، هانس گردن تایتان را میشکافد و آشکار میشود که ارن داخل آن قرار دارد. هانس با اخراج او این نظریه را پیش میآورد که وجود او در پشت تایتان این سرنخ را به همراه دارد که چرا پشت تایتانها قرار گرفتن تنها نقطه ضعف آنها به حساب میآید.
مطالب دنیای Attack on titan
دیدگاه ها