از سیزدهمین فرماندهان که عضویت دسته دیدبانی را از آن خود کرده است، “اروین اسمیت” (Erwin Smith) نام دارد. اروین با داشتن خصوصیات فردی همچون (متفکر و باهوش) در نظر دیگر دوستانش بسیار مورد احترام قرار گرفته است که همین موارد توانسته او را تبدیل به فرماندهای توانا کند. اگرچه او برای افراد خود از اهمیت بالایی برخوردار است ولی در این میان از اینکه آنها را در راه رسیدن به موفقیت بشریت قربانی کند، تردیدی به خود راه نمیدهد و از طرفی دیگر افرادی که تحت پوشش او نیز هستند، ارادهی خود برای فدا کردن جانشان به دستور او را بارها به اثبات رساندهاند.
اروین اسمیت (Erwin Smith) در Attack on titan
شخصیت اروین اسمیت
اروین شخصیت پیچیدهای بود که جدی، حسابگر و همیشه برای آینده برنامهریزی میکرد. اروین که سخنرانی شیوا بود، توانست بسیاری از افراد را تحت تأثیر قرار دهد، مانند دادگاه نظامی که برای قضاوت ارن و کارآموزان برگزار شد تا انتخاب کنند به کدام شعبه استخدام راهی شوند.
اروین اغلب به عنوان فردی بسیار ترسناک دیده میشد. او همه اخبار خوب یا بد، تمسخر یا ستایش را با همان نگرش میپذیرفت. هدف نهایی او این بود که بشریت یک بار دیگر قیام کند و به گونه غالب بر تایتانها تبدیل شود، هدفی که او حاضر بود برای آن هر چیزی را قربانی کند، مانند زمانی که به همه دستور داد تا ارن را حتی پس از گرفتار شدن در آروارههای یک تایتان نجات دهند. با این حال، اروین در پشت جبهه اطمینان و عزم تکنگر خود، همچنان آرمانهای شخصی خود را حفظ میکرد و انگیزههای خود را زیر سؤال میبرد.
اروین در طی آخرین سفر خود در شیگانشینا، هنگامی که با چشم انداز فدا کردن جان خود برای شکست دادن هیولا تایتان رو به رو شد، نشان داد که تمایلی به انجام این کار ندارد، حتی به فکر رها کردن دوستانش برای یک شانس اندک برای رسیدن به زیرزمین. اما نباید این خودخواهی را با بیعاطفی اشتباه گرفت. او از قربانی کردن افراد بیشماری به دلیل جاهطلبیهایش احساس پشیمانی میکرد. فقط وسواس او برای یادگیری حقیقت در مورد جهان او را به جلو هدایت کرد. بهعلاوه، اروین علیرغم اینکه قصد داشت حقیقت جهان را قویتر از پیروزی بشریت بفهمد، تصمیم فداکارانهای گرفت تا در کنار سربازانش به خط مقدم حمله کند و شانس دانستن آنچه در زیرزمین بود را فدا کند و به طور عمد رویای خود را رها کرد.
تاریخچه اروین اسمیت
در زمان کودکیاش فردی کنجکاو و باهوش به نظر میرسید که حقایق پیش رو را با ارزش اسمی آنها نمیپذیرفت. او مدام این سؤال را در ذهن خود داشت که چرا انسانهایی که داخل دیوار هستند تمام خاطرههای گذشته خود را فراموش میکنند و به یاد نمیآورند، و این که حتی اگر آنها تمام اسناد خود را گم کرده باشند، باز هم باید چیزی از گذشته خود را به یاد آورند. پدر اروین که یک معلم بود با ایجاد یک تئوری آن را با اروین در میان گذاشت که بر اساس آن پادشاه توانسته بود وقتی انسانها به دیوارها ورود پیدا میکنند حافظهی آنها تغییر داده شود تا بتواند بهتر روی آنها تسلط داشته باشد. اروین در مورد این موضوع که چرا پدرش آن را در کلاس درس با سایر بچهها در میان نگذاشت نگاه سادهاندیشانه داشت. او حتی خودش این موضوع را با دیگر بچههای شهر همرسانی کرد، با اقدام صورت گرفته در نهایت باعث شد پدرش با طرح پلیس نظامی منجر به مرگ “اتفاقی” شود.
از آن پس اروین به این نتیجه رسید که تئوری پدرش درست به نظر میرسد. وقتی که به دانشکده افسری راه پیدا کرد در مورد تئوری پدرش با دیگران سخن گفت. او راسخ بود که روزی به دسته دیدبان بپیوندد و این موضوع را نیز به همگان به اثبات برساند. اروین بعد از ملحق شدن به دسته دیدبانی دیگر از این تئوری صحبتی به میان نیاورد. او برعکس دیگر دیدبانها یک رویای شخصی در ذهنش وجود داشت که برای آن تن به مبارزه مبارزه میداد. او در نتیجه موقعیتی پیدا کرد که میتوانست به دیگر افراد فرمان دهد و آنها با الهام گرفتن از او از دستوراتش را پیروی کنند.
مطالب دنیای Attack on titan
دیدگاه ها