اورکها (Orc) از طریق مورگوت (Morgoth)، نخستین ارباب تاریکی، پدید آمدند. مورگوت آنها را به عنوان سربازانی که به صورت پیاده نظام عمل میکنند برای به دست آوردن سرزمین میانه به وجود آورد. نخسین اورکها با دزدیده شدن الف ها و شکنجه آنها تا حدودی که بتوانند تغییر پیدا کنند و به شکل هیولاوار اورکها تبدیل شوند شکل گرفتند. این نژاد که دشمن مردمان آزاد سرزمین میانه هستند با خصوصیات نظیر بد ذات، بیرحم و به طوری که کاملاً غیرقابل همذات پنداری به نظر میرسند قابل شناخته شدن هستند. اورک ها ماهیتی دارند که به نظر شرارت خالص را در خود جای دادهاند و حتی خدمتگزارانی عالی برای هر ارباب تاریکی تلقی میشوند؛ خواه این ارباب تاریکی شخصیِ مورگوت باشد و خواه سائورون (Sauron).
با این که اورکها به طور معمول از انسانها کوتاهتر به نظر میرسند ولی دستها و دندانهای آنها از نیش بلندی برخوردارند که باعث میشود ظاهری تهدیدآمیز و منزجرکننده داشته باشند. آنها چیز زیبایی را ایجاد نمیکنند ولی قابلیت این را دارند که سلاحها و ابزارهای شکنجه و بیرحمیِ که به نظر بینقص هم هستند بسازند. شرارت اورک ها به اندازهای عمیق دیده میشود که به دلیل ماهیت قاتل بودنی که دارند ممکن است به یکدیگر خیانت هم کنند تا جایی که قادرند جان کسی را بگیرند.
ارتش اورک ها
در واقع اورکها نژادی از موجودات انساننما را تشکیل میدهند که اغلب بهدلیل خدمتی که تحت عنوان سرباز و برده داشتند به اربابان تاریک معروف بودند که البته آغاز آن در سرزمین میانه شکل گرفته است. اورکها حتی زمانی که گرفتار یک استاد شیطانی نباشند یعنی تحت تسلط او نیستند، کم پیش آمده است با الفها، مردان یا دورفها تعاملی به صورت غیرخشونتآمیز داشته باشند. مردمان گوناگونی که در سرزمین میانه زندگی میکنند آنها را با نامهای زیادی میشناختند.
تاریخچه اورک ها
اورک ها در دوران اول
منشأ حقیقی اورکها به عنوان نژادی در نظر گرفته شده است که از موجودات ذیشعور هستند و به موضوع بحثهای سنگینی در بین برخی از بزرگان آن سرزمین همچون حکیمان و استادان ارسیا درآمده بود. با این وجود، همه هماهنگ بودند که بدون قدرت فاسد مورگوت ایجاد نمیشدند.
نخستین ظهور مستند اورکها در سال ۱۳۳۰ پدیدار شد، هنگامی که سیندار انواع مختلف “موجودات شیطانی” را در حالی دید که در بلریاند داشتند پرسه میزدند. این موجودات شیطانی شامل اورکها، گرگها و… میشدند. تعداد کمی از این موجودات شیطانی از طریقی که به گذرگاههای کوهستانی منتهی میشد و همچنین از مسیر جنگلهای جنوب به بلریاند وارد شده بودند. در ادامه این جریان تینگول به کوتولههای نوگرود و بلگوست فرمان داد تا برای سیندار سلاحهای مطمئنی را بسازند، که از آن به منظور بیرون کردن موجودات شیطانی و بازگرداندن صلح و دوستی مورد استفاده قرار دهند. در همین حین دورفها به سیندار پیام دادند که این جانوران در حال سقوط از خرابههایی به نام انگباند آمدهاند، و همچنین میتوان آنها را در جایی که به شرق کوههای آبی راه دارد پیدا کرد، جایی که آنها مردمان الف را که در آنجا میزیستند را ناراحت کردند.
زمانی که نخستین لرد تاریکی در سال ۱۴۹۵ به سرزمین میانه راه پیدا کرد، انگباند را از خرابهها مورد بازسازی قرار داد و قلههای سهگانهای که به تانگورودریم شناخته میشد را برای دفاع از آن برافراشت. در این زمان، مورگوت میزبانهای جدیدی را پیدا کرد که از طریق سائورون آماده شده بود، چرا که اورکها تحت دستور ستوان و همچنان که به او حس فداکارانه داشتند به تولید مثل ادامه داده بودند.
تاریخچه اورک ها
در ادامه این مسیر از پیش تعیین نشده انبوهی از جانوران، شیاطین و اورکهای دشمن، آنگباند را در سال ۱۴۹۷ به طور کلی ترک کردند تا به سیندار در نخستین جنگی که با بلریاند و نولدور داشتند در داگور-نوین-گیلیات حمله کنند. الفها در هر دو مبارزه توانستند پیروز شوند و تعداد کمی از موجودات اورک به آنگباند برگشتند. دیگر درگیری حقیقی میان اورکها جنگ لاموت بود، یعنی جایی که آنها نیز از طریق فینگولفین و میزبانش با شکست مواجه شدند.
در طول شش قرن عصر اول، اورک ها با داشتن عنوان نیروی اصلی مورگوت، توانستند صدها هزار اورک در آنگباند را به منظور اینکه بتوانند در نبردهای بلریاند شرکت کنند پرورش دهند.
افرادی که از شکست مورگوت توانستند جان سالم به در بردند به شرق کوههای آبی فرار کردند و به احتمال زیاد در نواحی شمالی جایی به نام هیتاگلیر در نزدیکی آنگمار یا کوههای خاکستری مخفی ماندند.
با وجود تمامی این اتفاقات، حتی قبل از این زمان، اورکهایی که ساکن شرق بودند از هنگامی که مورگوت قلعه انگباند را به عنوان مقر نفوذ خود قرار داد و به اصطلاح حکومت میکردند، به حالتی خارج از دسترس باقی ماندند، هر چند که به همان اندازهای که قصد داشتند هر دو نوع فرزندان ایلوواتار را ناراحت کنند، با یکدیگر به نزاع پرداختند.
اورک ها در دوران دوم
پس از جنگی پر از حس خشم، اورکهای مختلفی که قبلاً به مورگوت خدمت میکردند و بعد از شکست مورگوت فرار کردند، اکنون طوری به نظر میرسند که انگار بیرهبر و بیپروا هستند، ولی همچنان در قالب مسلح و بیرحم خود باقی ماندهاند. آنها به طرف شرق رووانیون پیش روی کردند و به آزار و اذیت سرزمینهایی پرداختند که از طریق دورفها و شمالیها اشغال شده بودند. برای مقابله با این خطر، اتحاد دورفها و مردان را تشکیل شد.
در حدود سال ۱۰۰۰ سائورون مجدداً ظاهر خود را نشان داد، و در تلاش برای بازپس گرفتن سرزمین موردور آن را به عنوان قلمرو خود گرفت و پس از آن توانست ساخت باراد-دور را آغاز کند. خادمان او در بین اقوام ارک به نظر میرسید که در این زمان از شمال بودند. نه تنها تا بعدها او همه نژاد ناپاک آنها را توانست تحت فرمان خود جمع کند – بلکه اینطور پیش آمد که تا هنگامی او ظاهری منصفانه در بین الفها داشت، اورکهایی که در شرق بودند و از مدتها پیش حالتی خود مختار داشتند از او کینه گرفته بودند. هنوز برای مدت زیادی عوامل سائورون نقش مهمی را تشکیل ندادند، چرا که پروردگار تاریکی راه مناسبتری را برای تحت سلطه قرار دادن مردمان آزاد از طریقی که به حیلههای فریبکارانه ربط داشت انتخاب کرده بود، که همان حلقه های قدرت بودند. زمانی که سائورون در سال ۱۶۹۵ به اریادور بود حمله کرد، انبوهی از اورکها توانستند مجدداً به کوهها حمله کنند. در نهایت گنداباد گرفته شد و ارد میترین مورد حمله موجوداتی به نام اورکها قرار گرفت.
مشخصات اورک ها
در طول جنگ الفها و سائورون، در ۱۷۰۰، اورکها قدرت اصلی لرتش سائورون را تشکیل دادند. با وجود تعداد بیشمار اورکها، ارباب تاریکی توسط اتحاد الفها و نومنوریان شکست خورد. هنوز سائورون در شرق کوههای مهآلود قدرتمند بود و اورکهایی که در کوهها و سرزمینهای شرقی زندگی میکردند زیاد شدند. زمانی که در نهایت سائورون در سال ۱۷۰۱ از ارتش با نفوذ اریادور عقب رانده شد، اتحاد میانشان پایان پیدا کرد. سرانجام، اورکها در طول نبردی که به آخرین اتحاد ختم میشد، عنوان نیروی اصلی لژیونهای ارباب تاریکی را به خود اختصاص دادند و در جنگهای بزرگی مثل جنگ داگورلاد و محاصره باراد-دور شرکت کردند.
اورک ها در دوران سوم
در دوران سوم، اورکها به طور مجدد سربازان اصلی سائورون شناخته شدند، البته هم در موردور و هم در دول گولدور. دست نشاندگانی که به عنوان فرماندگان ارتش اورک ها انتخاب شده بودند – مانند شاه جادوگر آنگمار (نزگول ها) و جادوگر فاسد سارومان در ایزنگارد – از اورکها به عنوان ستون فقرات نیروهای خود استفاده می کردند. در آنگمار، اورکها برای کمک به پادشاه جادوگر در نبردهای او برضد قلمرو آرنور مبارزه کردند. سالها بعد از این جریان، آنها تحت رهبری از راه دور فردی به نام (سائورون) به اِریادور Eriador حمله کردند.
سارومان جادوگر هم که به خدمت سائورون درآمده بود، با روهان وارد جنگ شد و به این منظور، شروع به جمعآوری اورکهایی کرد که در ارتش خود در ایزنگارد قرار دهد. این نیروها از میان قبایلی از اورک ها که در کوههای مه آلود بودند جمعآوری شدند که از طریق آنها کامل شد. اورکهای ایزنگارد در جنگهای اولیه و اواسط نبرد حلقه، مثل جنگهای اول و دوم فوردهای ایسن، مبارزه کردند، ولی در جنگ هورنبورگ به حالت پراکنده درآمدند.
درگیریهای پراکندهای که در هفتههای بعد نبرد روی داد باعث شد اورکها به بیرون رانده شوند که در انتهای غربی موردور قرار داشتند، اگرچه نامعلوم است که ارباب تاریکی چند اورک در ارتش خود جای داده بود و همچنین تعیین نشده است که چه تعداد اورک پس از شکست خوردن او زنده باقی ماندهاند. همچنین اورکهایی که در Dol Guldur بودند تا زمانی که دولگولدور در یکی از آخرین مبارزات جنگ حلقه سقوط کرد، در میرکوود ماندند.
مشخصات اورک ها
فرهنگ اورک ها
اورکها موجوداتی بیرحم تلقی میشدند و از انواع اعمالی که به صورت ظالمانه و شیطانی انجام میدادند، لذت میبردند. ذات پرخاشگر و شروری که داشتند آنها را تبدیل به خدمتکاران غیرقابل اعتماد کرده بود – هنگامی که ارکها خارج از دسترسی ارباب خود میشدند، بیشتر از فرمان آنها سرپیچی میکردند یا میان خود جنگ راه میانداختند که به ضرر طرحهایی که اربابشان اعمال کرده بود، میشد.
در نبرد پیش رو، اورکها با خصوصیات وحشیگری خود و به حالتی بیپروا میجنگیدند به طوری که از کشتار و شکنجه دشمنان خود لذت بسیار میبردند. با این وجود، بسیاری از آنها از طبیعتی بزدل برخوردار بودند و اکثرا پَستتر از سربازان انسان ها، الفها و کوتولهها در نظر گرفته میشدند.
اورکها همچنین اینطور به دیگران نشان دادند که مهارت بالایی در رام کردن گرگها و وارگها دارند، تا جایی که که اربابان تاریکی از این توانایی به منظور تقویت ارتشهایشان به کار گرفتند.
طول عمر اورک ها
پس از جنگ خشم که میان اورکها و الفها پیش گرفته شده بود، اورکها بدون مورگوت حالت گیج و ناامید به خود گرفتند و به آسانی از طریق دشمنان خود پراکنده شدند. در هزارههای پس از شکست و در حالتی از تبعید او از آردا، اورکها رهبری نداشتند و به قبایلی کوچک و نزاعگر تبدیلشدند یعنی در مکانهای ناشناخته و دور مخفی شده بودند که در میان کوههای مهآلود و کوههای انگمار قرار داشت. در این سرزمین، اورکها تهدیدی برای مسافران و سکونتگاههای منزوی باقی ماندند، و زمانی که متحد میشدند میتوانستند یک تهدید منطقهای ایجاد کنند، اما بدون اراده، هرگز نمیتوانستند تهدیدی خطرناک شوند.
حتی زمانی که اورکها به حالت متحد با یکدیگر درآمدند، با رقابتهای کوچک و نفرتها رو به رو شدند. سائورون هر بار که عنوان لرد تاریکی را به او نسبت میدادند، مجبور بود با بسیاری از قبایلی که به اورکهای وحشی میرسید و به زبانهای زیادی صحبت میکردند، بجنگد. سائورون برای اینکه این گروههایی که به صورت ناهمگون و مورد نفرت دو طرف بودند را در یک نیروی منسجم جایگذاری کند و حتی از کشتن یکدیگر جلوگیری به عمل آورد، مجبور شد نفرت خود را بر دشمن بیرونی جایگزین کند: یعنی مردان و الفهای غرب. او در این زمینه بسیار موفق دیده شد.
طول عمر اورک ها
اینطور نشان داده میشد که اورکها به طور طبیعی در مقایسه با مردان نژاد بالاتر، مثل شخصیتهایی همچون اداین، عمر کوتاهی داشته باشند. با این وجود، این در دوران بزرگتر به خوبی مورد درک قرار نگرفت، زیرا شخصیت پلیدی همچون مورگوت که از خادمان مایار بودند جاودانه زیادی داشت و افرادی که کارشان هدایت اورکها تلقی میشد شکل بدنی مشابهی میگرفتند، هرچند بزرگتر و وحشتناکتر. این باعث به وجود آمدن تاریخهایی شد که با پیدایش اورکهای بزرگ یا کاپیتانهای اورک اینطور در موردشان صحبت میشد که آنها سالها بیشتر از انسانها عمر کردند و کشته نشدند و مجدداً در جنگ حضور پیدا کردند.
ظاهر اورک ها
ظاهر اورک ها
اورکها از چهرهای زشت و چندشآور برخوردار هستند. بزرگترین آنها طوری دیده میشود که از نظر اندام قابلیت این را دارد که به بزرگی یک انسان برسد ولی معمولاً کوچکتر هستند و برخی حتی به کوچکی هابیتها هم به نظر میرسند. از میانِ نژادهای اورک ها گاهی به اندازه یک انسان ولی با چهرهای از یک اورک مانند اوروک-های هستند. البته اورک هایی هم وجود دارند که بدنی بسیار چهارشانه دارند ولی قدشان کمی کوتاه تر از انسان هاست.
اورکها بهطور متوسط اینطور درموردشان بیان شده است که از نظر قد کوچکتر از انسان ها اما گاهی حتی قویتر از آنها بودند. در واقع ظاهر کلی آنها متفاوت به نظر میرسید: به طوری که آنها بازوهای بلند و دهان دندان نیش داری داشتند. تالکین آنها را تحت عنوان “swart” یا “slow” بیان میکند، اگرچه یکی در موردور “سیاه پوست” دیده شده است و دیگران به طور کلی آن را به عنوان “سیاه” توصیف کردهاند (احتمالاً اشارهای به رنگ پوست نیست).
توانایی و رفتار اورک ها
توانایی ها و رفتار اورک ها
اورکهای کوهستانی اغلب از خانههای خود دور نمیشوند، مگر اینکه مجبور باشند به دنبال خانههای تازهای بگردند، به جنگ بروند یا برای یافتن غذا یا برده حمله کنند و به جایی یورش ببرند. در چنین حملاتی آنها بیشتر از موجوداتی به نام وارگها کمک میگرفتند که در نهایت غارت خود را با آنها تقسیم میکردند. این را هم باید عنوان کرد که اورکها از آتش نمیهراسیدند ولی از آب تا حد امکان دوری میکردند و به میل خود به دریا نزدیک نمیشدند مگر اینکه نیاز شدیدی داشتند.
واژه گابلین به طور عمد در مورد افرادی که به مانند هابیت بودند و همچنین در ارباب حلقهها که مترادف با “اورک” به کار میرود، مورد استفاده واقع شد. گفته شده است که ترجمهای از اورک در یادداشتی که در خصوص زبانها و حروف رونی است در هابیت قابل مشاهده است.