در داستانهای ترانه یخ و آتش تعداد زیادی کاراکتر دختر قوی و زیبا وجود دارد که هر کدام بهخاطر شرایط ویژهای که داشتهاند قدرتمند شدهاند. مارجری تایرل یکی از این دخترها است که با وجود شرایط خوبی که خانوادهاش داشتهاند؛ اما بهخاطر توصیههای مادربزرگ باهوشش اولنا تایرل با شخصیتی قوی و باهوش بار آمده است و برای همین سعی میکند علاوه بر عرضه زیبایی ظاهریاش، استعدادهای عقلی و هوشمندی خود را هم جهت کنترل اوضاع به کار گیرد. شناخت مارجری تایرل به معنای شناخت بخش اعظم داستانهای ترانه یخ و آتش است. جرج. آر. آر. مارتین با پرداختن به شخصیت مارجری دختری زیرک و بسیار زیبا را به تصویر کشیده که در راه رسیدن به خواستههایش قدمی استوار دارد.
مارجری تایرل (Margaery Tyrell)
کودکی مارجری تایرل و ویژگی های ظاهری و شخصتی
مارجری تایرل دختر میس تایرل و همسرش آلری است که در های گاردن به دنیا آمده و همان جا بزرگ شده است. مارجری یک برادر هم به نام لوراس دارد که از نظر بسیاری از افراد این دو بسیار شبیه یکدیگر هستند. از نظر ظاهری مارجری خصوصیات تایرلها را کامل به ارث برده است. موهای قهوهای پرپشت، چشمهای درشت قهوهای، پوست سفید و اندامی ظریف باعث شده که بسیاری از افراد مانند سانسا استارک و جیمی لنیستر اذعان کنند که مارجری بسیار زیبا است. جالب است بدانید که رنلی براتیون که اولین خواستگار مارجری محسوب میشود معتقد بوده که مارجری بسیار به لیانا استارک شباهت دارد. ند استارک اما معتقد بود که مارجری شباهتی به لیانا نداشته و رنلی دچار اشتباه شده است.
مارجری تایرل از نظر خصوصیات اخلاقی نیز دارای نقاط مثبت زیادی است که باعث شده مورد تحسین دیگران قرار گیرد. او از کودکی بسیار زیرک بار آمده و تحت آموزشهای اولنا تایرل ارتباط مناسب با آقایان را بهخوبی یاد گرفته است. این خصوصیات زیبای ظاهری و اخلاقی باعث شده که سرسی نسبت به مارجری بسیار حسادت ورزیده و سعی کند در مورد وی بدگویی کند. گفته میشود علت این حسادت بهخاطر این بود که گویی تایرلها قصد داشتند این موضوع را جا بیندازند که مارجری شبیه لیانا بوده و از این طریق مارجری را به رابرت براتیون نزدیک کرده و قدرت را از دست سرسی بگیرند. گویی اولنا تایرل صحنهگردان اصلی این توطئه بوده است.
دوران جوانی مارجری تایرل و آرزوی ملکه شدن
مارجری تایرل از کودکی طوری بار آمده بود که گویی قرار است در آینده ملکه وستروس شود. پدرش میس تایرل نیز این آرزو را داشت که مارجری را ملکه کند. برای همین وی تمام آدابورسوم لازم برای ملکه شدن را آموخته بود و از دوران نوجوانی بارها تمرین کرده بود که چطور میتواند یک ملکه زیبا و باوقار شود. یکی از القاب وی ملکه کوچک بود و برای همین انتظار میرفت که در زمان مناسب یک شاه یا شاهزاده به خواستگاری وی بیاید. این آرزو زمانی برآورده شد که رابرت براتیون در یک شکار زخمی شد و چند روز بعد فوت. مرگ رابرت باعث شد که سرسی و پادشاه جدید یعنی جافری براتیون دست رابرت یعنی ند استارک را اعدام کنند. این کار در نهایت باعث ایجاد یک شورش همگانی در وستروس شد که نتیجه آن ایجاد چندین مدعی تخت آهنین بود که یکی از آنها رنلی براتیون، برادر رابرت براتیون بود.
ازدواج مارجری تایرل با رنلی براتیون
رنلی براتیون بعد از مرگ رابرت و اعدام ند استارک، سریعاً به جنوب رفت و با خواستگاری از مارجری تایرل سعی کرد با های گاردن متحد شده و قول داد که جافری براتیون را از تخت آهنین به زیر کشیده و خودش پادشاه شود. این وعده که در نهایت باعث میشد مارجری تایرل ملکه شود، باعث شد تایرلها ارتش بزرگ خود را در اختیار رنلی قرار دهند و برادر مارجری یعنی سر لوراس که شوالیه بزرگی شده بود در کنار رنلی ایستاده و مبارزه کند. شورش رنلی اما خیلی زود فروکش کرد؛ زیرا هنگامی که قصد داشت استورمز اند و دراگون استون را فتح کند، برادرش استنیس براتیون که مدعی دیگر تخت آهنین بود بهوسیله جادوی سیاه رنلی را در چادر خود نزد بانو کتلین از پا درآورد. این کار باعث شد مارجری اولین شانس خود را برای ملکه شدن از دست بدهد.
اتحاد با لنیسترها و ملکه شدن مارجری تایرل و ازدواج با جافری
شانس بعدی زمانی به مارجری تایرل روی آورد که استنیس براتیون به پایتخت لشکر کشید و تایوین لنیستر مجبور شد برای مقابله با وی با های گاردن دست دوستی دهد. تایوین لنیستر با وعده ازدواج مارجری با جافری براتیون که شاه وستروس بود به های گاردن رفت و میس تایرل نیز قبول کرد که لشکر خود را در اختیار تایوین قرار دهد و در عوض مارجری و جافری ازدواج کرده و مارجری ملکه اول مملکت شود. لشکرکشی تایرلها به پایتخت باعث شد که لشکر استنیس شکست بخورد. بعدازاین ماجرا، اتحاد لنیسترها و تایرلها تقویت شد و تدارکات لازم برای ازدواج مارجری و جافری فراهم آمد.
مارجری تایرل پس از مرگ جافری براتیون
هر چقدر رنلی براتیون شخصیت خوشقلب و آرامی بود، جافری براتیون موجودی رذل و ترسناکی بود. این موضوع را اولنا تایرل بعد از مشاهده رفتار جافری با دیگران و البته پرسوجو از سانسا استارک متوجه شد. برای همین اولنا که قصد نداشت مارجری را به دست یک هیولا بسپارد، نقشهای کشید که جافری در روز عروسیاش با خوردن شراب مسموم کشته شود. با این که با مرگ جافری شانس دوم ملکه شدن مارجری از میان میرفت، اما در عوض از گرفتار شدن در دستان یک موجود وحشتناک و بدذات خلاص میشد. اینگونه شد که مارجری در روز عروسی خود بیوه شد. سرسی با دیدن صحنه مرگ فرزندش به این نتیجه رسید که پاقدم مارجری نحس بوده و برای همین از وی بیشتر متنفر شد.
ازدواج مارجری تایرل با تامن براتیون
با مرگ جافری، مدتی خاندان تایرل بدون هیچ دخالتی در پایتخت به سر بردند تا این که درنهایت تایوین تصمیم گرفت برای حفظ اتحاد لنیسترها با تایرلها، مارجری را برای برادر کوچکتر که اکنون پادشاه شده بود خواستگاری کند. برادر کوچکتر یعنی تامن براتیون برعکس جافری بسیار مظلوم بود و چیزی از ارتباط با دخترها نمیدانست. برای همین مارجری که در این موضوع استاد بود توانست در مدت کوتاهی دل وی را به دست آورده و کاری کند که تامن یک دل نه صد دل عاشق وی شود. البته مارجری برای اولینبار واقعاً از شاهی که قرار بود ملکهاش شود خوشش آمده بود و برای همین این دو کنار هم اوقات خوشی را میگذراندند.
ارتباط مارجری تایرل با تامن و سرسی
ارتباط تامن و مارجری تایرل به شکلی جلو میرفت که باعث شد سرسی گمان کند مارجری قصد دارد کنترل تامن را در دست گرفته و از این طریق خودش اوضاع مملکت را اداره کند. این شد که بهتدریج لجبازیهای سرسی لنیستر با مارجری شروع شد. ارتباط خوب مارجری با تامن و مردم حتی باعث شده بود که محبوب مردم پایتخت شده و هر جا که خاندان سلطنتی پا میگذاشت مردم برای مارجری هورا کشیده و او را تحسین کنند. با این که تامن اقتدار لازم برای حکمرانی را نداشت؛ اما در کنار مارجری اعتمادبهنفس لازم برای این کار را کسب کرده بود و از این بابت بسیار راضی بود.
ارتباط مارجری و تامن و مارجری و مردم تا جایی خوب پیش رفت که سرسی احساس خطر کرد. برای همین در اولین اقدام پدر مارجری یعنی میس تایرل را برای محاصره استورمز اند به جنوب فرستاد. همچنین بانو اولنا را برای استراحت به های گاردن ارسال کرد تا بتواند با خیالی راحت خودش اوضاع امور را در دست گرفته و مارجری را از تامن دور کند. حسادتهای سرسی تا جایی پیش رفت که برای از میدان بهدرکردن مارجری، به سپت اعظم قدرت نظامی داد تا در کار درباریان دخالت کرده و از مارجری بازخواست کنند که چرا برادرش گرایشهای جنسی انحرافی داشته و خودش زنا کرده است.
دستگیری مارجری تایرل توسط سپت اعظم
قدرتگرفتن سپت اعظم درنهایت باعث شد که دستور دستگیری مارجری تایرل داده شده و وی را به زندان بیندازند. همچنین برادر مارجری یعنی سر لوراس نیز دستگیر شده و برای محاکمه به زندان برده شد. این موضوع باعث شد که تامن بسیار دلخور شده و از مادرش درخواست کند تا هرچه سریعتر اقدامات لازم برای آزادی مارجری و برادرش انجام شود. سرسی که از این موضوع اصلاً ناراحت نبود آن قضیه را پشتگوش انداخت؛ اما اطلاعی نداشت که قرار است خودش هم توسط سپت اعظم دستگیر شده و به زندان برود. سپت اعظم بعد از باخبر شدن از این که سرسی با جیمی لنیستر یعنی برادرش ارتباط جنسی دارد، دستور دستگیری و محاکمه سرسی را هم صادر کرد.
در این دوران که سرسی به زندان افتاد، مارجری از زندان آزاد شد و پیش تامن بازگشت. تامن که باخبر شده بود اقدامات سرسی باعث شده مارجری به زندان برود، برای آزادی وی اقدام خاصی نکرد. در این دوران سرسی تنها مانده بود و سعی کرد با ارسال نامه به جیمی لنیستر از وی کمک بخواهد. جیمی نیز که دلخوشی از سرسی نداشت برای آزادسازی قلعههای فری به شمال رفته بود و برای همین به نامههای سرسی توجهی نکرد. در کتابهای ترانه یخ و آتش سرنوشت مارجری تایرل تا همینجا ترسیم شده که در کنار تامن به زندگی خود ادامه داده و همچنان ملکه محبوب وستروس ماند. اما در سریال بازی تاجوتخت این سرنوشت طور دیگری ادامه یافته است.
مارجری تایرل در سریال بازی تاج و تخت
در سریال بازی تاجوتخت سرنوشت مارجری تایرل اینگونه رقم میخورد که سپتون اعظم از گناه وی نگذشته و وی همچنان در کنار سرسی در زندان باقی میماند. این موضوع تا جایی ادامه یافت که قرار شد ابتدا سرسی تاوان گناهانش را با پیادهروی شرمگین در میان مردم داده و مارجری همچنان در زندان بماند تا روز محاکمه. سرسی که بهخاطر شرمسار شدن در میان مردمی که آنها را به پشیزی حساب نمیکرد بسیار ناراحت شده و غرورش شکسته بود، درنهایت تصمیم گرفت که روز محاکمه سپت بیلون که مکان برگزاری محاکمه بود را با تمام افرادی که در آن قرار داشتند منفجر کرده و به تلی از خاکستر تبدیل کند.
این افراد شامل مارجری تایرل و برادرش سر لوراس تایرل و پدرس میس تایرل هم میشد. از لنیسترها نیز افراد زیادی در این مکان حضور داشتند؛ اما سرسی به این موضوع هیچ اهمیتی نداد و تصمیم خود را عملی کرد. سپت بیلون با مقدار زیادی آتش وحشی منفجر شد و تامن براتیون از پنجره اتاقش شاهد این بود که همسر محبوبش مارجری تایرل جلوی چشمانش به خاکستر تبدیل شود. مارجری که از دنیا رفت، تامن نتوانست دوام بیاورد و برای همین خودش را از پنجره اتاق به پایین پرتاب کرد. نقش مارجری تایرل را در سریال بازی تاجوتخت ناتالی دورمر بازی کرده است. برای این که بتوانید بهتر باشخصیت مارجری آشنا شوید بهتر است در کنار خواندن کتابهای ترانه یخ و آتش، سریال بازی تاجوتخت را هم ببینید.
دیدگاه ها