جورا مورمونت نماد شوالیههایی است که مدتی مجبور میشوند برای گذراندن زندگی خود کار خلاف انجام دهند؛ اما بعد پشیمان شده و دوباره سعی میکنند شرافت ازدسترفته خود را بازگردانند. جرج. آر. آر. مارتین با خلق این شخصیت سعی دارد نشان دهد که اگر شخصی ذات مثبتی دارد، همیشه این ذات مثبت همراه وی باقی میماند حتی اگر شرایط تغییر کند. در داستانهای ترانه یخ و آتش کارهای منفی سر جورا بیشتر بیان شده اما چون قرار است درنهایت شوالیهای باشرافت باشد، در سریال بازی تاجوتخت سرنوشت وی به شکلی ترسیم شده که درنهایت به نیکی از وی یاد میشود. برای شناخت بخش مهمی از داستانهای ترانه یخ و آتش که به دنریس تارگرین مربوط است باید زندگی سر جورا را بهخوبی بررسی کنیم.
جورا مورمونت (Jorah Mormont)
کودکی جورا مورمونت و ویژگی های ظاهری
سر جورا مورمونت فرزند جور مورمونت و زنی ناشناخته است که در خاندان مورمونت به دنیا آمده و کودکی خود را در سرزمین پدری یعنی جزیره خرس میگذراند. از کودکی وی اطلاعات زیادی در دسترس نیست؛ اما وقتی به سن نوجوانی میرسد پدرش جور مورمونت به عضویت نگهبانان شب درمیآید و سر جورا لرد جزیره خرس میشود. سر جورا از نظر ظاهری قیافهای خشک و مردانه دارد و به گفته عده زیادی از اطرافیان چندان دلربا نیست. همچنین از نظر اخلاقی کمی پیچیده است و قواعد و اصول خاص خود را دارد که در آنها شرافت، شجاعت و کمی هم خلاف سنتها و قواعد زندگیکردن یافت میشود. بااینحال همگان بر سر یک چیز درباره سر جورا توافق دارند و آن هم اینکه اگر قول انجام کاری را بدهد، آن را تا انتها انجام خواهد داد.
دوران جوانی جورا مورمونت و نبرد با آهن زادگان
جورا مورمونت در زمان شورش رابرت جوانی قدرتمند و کاربلد در میدان مبارزه بوده است. برای همین وقتی گریجویها شورش میکنند، سر جورا در لشکر رابرت براتیون شمشیر میزند. در این نبرد وی شجاعت و لیاقت زیادی از خود نشان میدهد و آنطور که گفته شده اولین کسی است که از دروازه پایک عبور میکند. شجاعت و توانایی بیش از حدی که جورا از خود در این میدان نبرد نشان میدهد باعث میشود که رابرت براتیون او را شوالیه کند. در این دوران بنا به گفته اطرافیان جور مورمونت به داشتن چنین پسری افتخار میکرده است و ند استارک نیز او را یکی از چند مرد قدرتمند شمال میدانسته است. برای همین خیلی زود تصمیم میگیرند که برای لرد جزایر خرس همسری مناسب انتخاب کنند تا بتواند از افتخاراتی که نصیبش شده نهایت استفاده را ببرد.
ازدواج های ناموفق جورا مورمونت
سر جورا هر چقدر در میدان نبرد موفق بود، در ازدواجهایش ناموفق بود و در دو ازدواجی که تجربه کرد شکست خورد. بار اول وی که دختری از خاندان گلاور بود سه بار سقطجنین کرد و سر سومین سقطش از دنیا رفت. همسر دومش نیز که لاینس های تاور نام داشت درنهایت کاری کرد که او از نظر مالی شکستخورده و بعد از شکست او را ترک کرد. داستان آشنایی جورا مورمونت و لاینس های تاور برمیگردد به تورنمنتی که به مناسبت شکست شورش گریجویها برگزار شده بود. در این تورنمنت لاینس های تاور بهمحض اینکه جورا را ملاقات کرد شیفته وی شد و از او خواست به خاطرش در تمام نبردها شرکت کند.
جورا مورمونت نیز که در آن زمان جزو بهترین شوالیههای وستروس بود در تمام نبردها شرکت کرد و همه رقیبان را شکست داد و درنهایت تاج ملکه زیبایی را به لاینس های تاور داد. سپس همان شب لاینس را از پدرش خواستگاری کرد و لرد های تاور نیز قبول کرد. بعد از مدتی اما لاینس از زندگی در جزیره سرد و بدون لذت خرس به جورا شکایت برد و جورا برای اینکه بتواند او را شاد کند شروع کرد به برگزاری مهمانیهای پرزرقوبرق و خرجهای اضافی که درنهایت باعث شد تمام داراییاش را ازدستداده و فقیر شود.
روی آوردن جورا مورمونت به تجارت برده
بعد از شکست مالی و رفتن لاینس های تاور، سر جورا که قرض زیادی به بار آورده بود مجبور شد که برای پرداخت قرضهایش به تجارت برده که در تمام وستروس گناه انگاشته میشد روی آورد. وقتی ند استارک از این موضوع باخبر شد، فرمان مرگ جورا مورمونت را صادر کرد؛ زیرا مجازات تجارت برده در وستروس مرگ بود. زمانی که ادارد استارک به جزیره خرس رسید تا جورا را به سزای اعمالش برساند، او از آن جا فرار کرده بود. در این زمان جورا باخبر شده بود که لاینس به لایس رفته و برای همین وی نیز به آن جا سفر کرد.
زندگی جورا مورمونت به صورت مزدور
در لایس جورا خود را یک مزدور معرفی کرد و با گرفتن حقوق خوب برای لردها و اشراف لایس مزدوری میکرد. در این مدت اما لاینس به جورا خیانت کرد و وقتی جورا این موضوع را فهمید با دلی شکسته به ولانتیس رفت. در ولانتیس تجارت برده و مزدوری آزاد بود و برای همین سر جورا توانست بدون اینکه نگران عواقب کارهایش باشد، برده خریدوفروش کرده و شمشیرش را با قیمتی بالا در راه مزدوری بفروشد. در این دوران که سیاهترین دوره زندگی جورا بود، عده زیادی از لردها و شوالیههای وستروس او را مایه ننگ شمال میدانستند.
آشنایی جورا مورمونت با ویسریس تارگرین
زمانی که دنریس تارگرین با کال دروگو ازدواج کرد، سر جورا مورمونت در این جشن حضور داشت و ویسریس از این طریق با وی آشنا شد. جورا از این ارتباط دو هدف را دنبال میکرد. یکی اینکه میتوانست بهسادگی در خدمت ویسریس بوده و هزینههای زندگیاش را دربیاورد و دیگری اینکه از سمت واریس به وی وعدهدادهشده بود که اگر مرتب کارهای دنریس را زیر نظر گرفته و درباره آنها گزارش دهد ممکن است توسط پادشاه بخشوده شود و اجازه ورود به وستروس را داشته باشد. بعد از مدتی اما جورا دریافت که ویسریس تارگرین وعدهدادهشده نیست و برای همین زمانی که کال دروگو او را کشت واکنشی نشان نداد.
در این زمان اما وی بهعنوان محافظ دنریس تارگرین فعالیت میکرد و هر جا که دنریس میرفت مراقبش بود. گویا رابرت براتیون دستور داده بود که دنریس را در بازار مکاره با خوراندن شراب مسموم بکشند. سر جورا مورمونت که از این دستور باخبر شد اجازه نداد و مأموری که برای این کار اجیر شده بود را کشت. وفاداری جورا مورمونت به دنریس تارگرین بهتدریج زیادتر شد و حتی بعد از مرگ کال دروگو نیز در خدمت وی باقی ماند. گویا زمانی که دنریس با اژدهایان تازهمتولدشدهاش از دل آتش سالم بیرون آمد، جورا مورمونت قسم وفاداری خود را به وی خورد و او را ملکه خود نامید.
ریاست گارد ملکه دنریس تارگرین توسط جورا مورمونت
هنگام سفر به کارث بود که دنریس تارگرین جورا مورمونت را به ریاست گارد خود برگزید و او را مشاور و دوست باوفای خود خواند. در کارث هنگامی که دنریس قصد داشت وارد تالار نامیرایان شود، جورا سعی کرد که او را از این تصمیم بازدارد؛ اما دنریس به مشورت او گوش نداد و وارد شد. وقتی هم که توانست با نابودی تالار از شر نامیرایان خلاص شود، تمام جزئیات را برای جورا تعریف کرد. بعدازاین واقعه، جورا به اسکله شهر کارث رفت تا بتواند کشتیای پیدا کرده و با آن دنریس را به وستروس ببرد.
دیدار با سر باریستن سلمی و فاش شدن راز جورا مورمونت
در اسکله اما یک افسوس خور قصد جان دنریس تارگرین را میکند که البته به کمک یک پیرمرد ریشسفید ناشناس این تعرض خنثی میشود. پیرمرد در ابتدا هویت خود را فاش نمیکند؛ اما بعد از مدتی مجبور میشود اعتراف کند که سر باریستان سلمی از گارد شاهنشاهی است که بهخاطر بعضی از اشتباهات رابرت براتیون وی را ترک کرده و قصد دارد در خدمت دنریس تارگرین باشد. این اعتراف اما با اعتراف دیگری هم همراه است که باعث میشود تمام اعتماد دنریس به جورا از بین برود. سر باریستان سلمی به دنریس میگوید که جورا برای اینکه بخشیده شود در حال ارسال گزارشاتی از وی به سمت پایتخت است. این موضوع باعث میشود که دنریس به هر دو این افراد بیاعتماد شود و مأموریتی را به آنها بسپارد که اگر در آن شکست بخورند منجر به مرگ آنها خواهد شد.
فتح میرین و تبعید سر جورا مورمونت
مأموریتی که دنریس تارگرین برعهده جورا و باریستان سلمی میگذارد این است که بدون خونریزی، میرین را که به شهر بردهها معروف بوده فتح کنند. جورا مورمونت و سر باریستان سلمی که از بهترین شوالیههای وستروس هستند موفق میشوند این مأموریت را با موفقیت پشت سر بگذارند و همین امر باعث میشود که دنریس سر باریستان سلمی را ببخشد؛ اما از گناه جورا نگذشته و وی را تبعید کند. در داستانهای ترانه یخ و آتش سرنوشت جورا مورمونت تا همینجا ترسیم شده و چون هنوز جرج. آر. آر. مارتین جلدهای بعدی این داستان را منتشر نکرده، سرنوشت وی بعد از تبعید مشخص نیست. بااینحال در سریال بازی تاجوتخت این سرنوشت به شکل دیگری شرح داده شد است.
سرنوشت جورا مورمونت در سریال بازی تاج و تخت
سریال بازی تاجوتخت که یک اثر اقتباسی بینظیر از داستانهای ترانه یخ و آتش است، از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۹ توسط شبکه اچ بی او تهیه و پخش شده است. در این سریال یان گلن نقش سر جورا مورمونت را بازی میکند. بازیگری یان گلن باعث شده بهتر بتوانیم نقش جورا را درک کرده و با وی همدلی کنیم. برای اینکه بتوانید سرنوشت وی را بهتر درک کنید، حتما سریال بازی تاجوتخت را همراه با داستانهای ترانه یخ و آتش مشاهده کنید.
آوردن تیریون به عنوان پیشکش
در سریال بازی تاجوتخت بعد از اینکه جورا مورمونت تبعید میشود، او برای اینکه بتواند دوباره اعتماد دنریس را به دست آورد تیریون لنیستر را که او نیز از وستروس فرار کرده دزدیده و قصد دارد بهعنوان غنیمت به دنریس تقدیم کند. همراهی تیریون و جورا تا رسیدن به دنریس اما با ماجراهای زیادی همراه است که باعث میشود جورا آلوده به بیماری مردان سنگی شود. درنهایت نیز این دو بهعنوان برده به میرین برده میشوند.
نبرد جورا مورمونت در میرین
تیریون در این مسیر به شکل دیگری نزد ملکه دنریس رفته و دنریس نیز وی را بهعنوان مشاور قبول میکند. اما جورا مورمونت بهعنوان مبارز در میدانهای نبرد میرین شرکت کرده و درنهایت با پیروزی مقابل رقیبان، توسط دنریس دیده شده و دنریس که در ابتدا قصد دارد او را ببخشد، درنهایت تصمیم میگیرد که جورا برای مداوای بیماری خود به سیتادل برود. جورا نیز این دستور را بهجانودل پذیرفته و برای مداوای خود به سیتادل میرود.
سفر جورا مورمونت برای مداوای بیماری
در سیتادل که در اصل سرزمین استادان است، ساموئل تارلی که از برادران شب بوده و پدر جورا که فرمانده نگهبانان شب بوده را میشناخته، متوجه میشود که جورا همان فرزند ناخلف سر جور است و برای همین تصمیم میگیرد بیماری وی را که همه استادان عقیده داشتند لاعلاج است درمان کند. درمان بیماری وی توسط ساموئل تارلی به روشی غیرقانونی انجام شده و استادان بعد از دیدن نتیجه به ساموئل تبریک میگویند که توانسته از روشی قدیمی این بیماری کشنده را درمان کند.
بازگشت جورا مورمونت و انجام ماموریت در کنار جان اسنو
سر جورا مورمونت که با بدنی سالم به دیدار دنریس تارگرین میرود، دنریس وی را پذیرفته و وفاداری وی به او ثابت میشود. بعد از بازگشت؛ اما جورا مورمونت به همراه جان اسنو و دلاوران زیاد دیگری مأموریت دارند که یکی از وایت واکرها را زنده از شمال دستگیر کرده و به سرسی نشان دهند تا وی قبول کند که دشمن اصلی در شمال قرار دارد و باید سریعتر جنگ را متوقف کرده و لشکر خود را در اختیار آنها قرار دهد تا بتوانند در برابر پادشاه شب ایستادگی کنند.
این مأموریت با رفتن جورا مورمونت، جان اسنو، سگ شکاری و چند مرد جنگی دیگر به شمال انجام میشود. در جایی از این مأموریت این مردان گرفتار لشکر بزرگی از وایت واکرها شده و برای همین درنهایت دنریس تارگرین برای نجات جان آنها با دو تا از اژدهایان خود به شمال میرود که متأسفانه یکی از این اژدهایان توسط نگهبان شب کشته میشود. سر جورا مورمونت در این مأموریت دلاورانه میجنگد و موفق میشوند یک وایت واکر را زنده بگیرند.
مرگ جورا مورمونت در مبارزه بزرگ
درنهایت جورا مورمونت در مبارزه بزرگی که همه منتظر آن بودند کشته میشود. در این مبارزه که وایت واکرها در برابر انسانها قرار میگیرند، جورا در بخشی از میدان نبرد مجبور میشود یکتنه در برابر وایت واکرها ایستادگی کند تا به دنریس تارگرین آسیبی وارد نشد. او تا آخرین قطره خون در این میدان جنگیده و درنهایت توسط وایت واکرها کشته میشود. این شوالیه شریف که برای بازپسگیری شرافت خود از جانش میگذرد، درنهایت با کمال احترام توسط خاندان مورمونت به سرزمین خرس بازگردانده شده و در نهایت به خاک سپرده میشود.
دیدگاه ها