ماندوس رستاخیز والار شناخته میشد ک قضاوت میکرد. او عنوان نگهبان کشته شدگان در تالارهای خود را داشت که در غرب والینور بود. نام واقعی و کمتر شناخته شده او نامو بود. او همینطور عنوان “برادر بزرگ” والا ایرمو (همچنین لورین) را به همراه داشت. همچنین او یکی از آراتارهاست. ماندوس (Mandos) و Irmo با هم فانتوری (“استادان ارواح”) خوانده میشوند. خواهر آنها نینا نام داشت و نام همسر وی وایره بافنده بود.
ماندوس (قاضیِ مرگ و خداونگارِ نابودی) در ارباب حلقه ها
ویژگیهای ماندوس
او سالنهای ماندوس (محل اقامت نامو، قیامت والار بود) را حفظ میکند و در آنجا به احضار کردن ارواح کشته شدگان میپرداخت. به همین خاطر او را پس از محل سکونت خود به “ماندوس” نیز میشناسند. ماندوس به طور تقریبی از قبل همه چیزهایی را که بوده و خواهد بود را میداند و حتی به یاد میآورد. او عملکردی به عنوان قیامت والار دارد، او قضاوتهای خود را به خواسته مانوه (Manwë) اعلام میکند. با این وجود، تنها ایلوواتار با اطمینان کاملی که دارد میداند که عذاب کامل آردا در چه راستایی بوده، و او همهی آن را حتی برای ماندوس یا مانوه لو نمیدهد. ماندوس و مانوه از زمان ورودشان به ایا (Eä) همیشه اتحاد داشتند، آنها به طور واضح بیشتر از دیگر والارها نظر ایلوواتار را میفهمند. برای خواندن کامل کتاب های ارباب حلقه ها به صورت سه بعدی کلیک کنید.
گفته میشود که ماندوس بدترین والار شناخته شده است. با این وجود، این به هیچ عنوان معنای تاریک یا شیطانی بودن ماندوس را نمیرساند. عبوس بودن او کاملاً بخشی از طبیعت او به نظر میرسد. ماندوس نیز در اعلام سرنوشت آردا عمدی یا بدخواه عمل نمیکند، فقط شخصیتی عبوس دارد.
تاریخچه ماندوس و داستان نفرین ماندوس
در یکی از شوراهای اولیه والارها، اینطور آمده است که افراد با نفوذ نگران بودند که الفها در تاریکی راه یابند. مانوه از ماندوس درخواست کرد صحبت کند، و او لو داد که عصر فرزندان ایلوواتار نزدیک شده است و این محکومیت الفها تلقی میشد که زیر ستارگان (ستارگان نورهایی هستند که توسط Valie Varda، بر روی ایلمن (هواهای بالا) مدت ها قبل از خورشید و ماه ایجاد و تنظیم شدهاند) بیدار شوند و برای واردا احترام قائل شوند. این امر واردا را مجبور کرد تا ستارههای تازهای را برای بیداری الفها آماده کند.
پس از سقوط ملکور در جنگ قدرتها، والارها در خصوص احضار الفها به آمان بحث کردند. اگرچه برخی مانند اولمو این حس را داشتند که الفها باید در سرزمین میانه زندگی کنند، والارها مصمم شدند الفها را احضار کنند. در این زمان شخص، ماندوس سکوت خود را با جملهای که “پس محکوم است” به طور کامل شکست.
زمانی که ناآرامیهای نولدور آغاز شد و فئانور بر روی فینگولفین شمشیر کشید، حضور ماندوس در شورا قطعی شد که فئانور به خاطر عملکردهایش مورد بازجویی قرار گرفت. اگرچه مشخص شد که ملکور بذر مخالفت را کاشته است، اما ماندوس این اجازه را صادر نمیکند که رفتار مغرور فئانور بدون مجازات باقی بماند. در نهایت او فئانور را به مدت ۱۲ سال از تیریون به تبعیدگاه منتقل کرد و تنها در صورتی که او آزاد شود به او امکان بازگشت داده شد. در آن زمان، فینگولفین پیشنهاد انجام این کار را داد.
ولی پس از اینکه ملکور درختان والینور را نابود کرد و سیلماریلها را دزدید، فئانور بر خشم خود چیره کرد و نولدورها را در شورش برضد والارها به رهبری خود گرفت. میزبان فئانور با سوگندی که یاد کرد، قتل خویشاوندان را در آلکوالونده انجام داد که در سرزمینهای آمان در شمال والینور قرار داشت. برای انجام این عمل ماندوس یا یکی از خادمانش عذاب ماندوس را اعلام کرد. در ادامه این هشدار این ماجرا پیش آمد که فینارفین توبه کند و به الدامار برگردد. نفرین ماندوس بر تمام نولدورها بر جای خود باقی ماند و به سوگند فئانور وفادار ماند و نولدور را در همه نبردهای بلریاند به طور کامل خنثی کرد.
مشخصات ماندوس
مانوه تا حدی که جای داشت جواب ایلوواتار را به او داد. ماندوس پیشِ لوتین برگشت و به او این حق را داد تا انتخاب کند. تا برای همیشه در والینور باقی بماند و تمام غمهایش را از یاد ببرد یا با برن به عنوان یک فانی به سرزمین میانه بود، بازگردد. لوتین دومی را برگزید و جاودانگی خود را رها کرد. در نتیجه برن به زندگی دوم برگشت و لوتین سرنوشتی که منحصر به فرد بود نصیبش شد تا فانی شود.
پس از آن، زمانی که ارندیل توانست پا به آمان بگذارد و از والارها برای نجات نولدورها و کمک در نبرد با مورگوت درخواست کرد، او بود که خواستار این جریان شد که او اعدام شود چرا که هیچ انسانی نباید پایش به آمان برسد و زنده بماند. ولی اولمو برضد او صحبت کرد و این سؤال را عنوان کرد که آیا او پسر توور اداین است یا ادریل نولدور.
ماندوس در جواب سؤال او پاسخ داد که در هر صورت، از آنجایی که نولدورها هنوز تحت تحریم به نظر میرسند، او نباید زنده بماند. بدون توجه به آن، مانوه دعای او را جواب داد و فرمان داد که والارها جمع شوند و با مورگوت مبارزه کنند. با در نظر گرفتن عذابی که ایرندیل داشت، همراه با الوینگ، همسرش، به آنها و فرزندانشان یک انتخاب را پیشنهاد داد: در بین الفها به حساب بیایند یا مردان. پس از نبرد خشم، نولدورهایی که تبعید شده بودند، به طور کلی بخشیده شدند و نفرین ماندوس رو به اتمام رسید.
دیدگاه ها