بهرام چهارم شاه سیزدهم ساسانی
بهرام چهارم کیست
بهرام چهارم، سیزدهمین شاهنشاه ساسانی، در سال ۳۸۸ میلادی پس از شاپور سوم بر تخت نشست. او پیش از رسیدن به شاهی، ساتراپِ کرمان بود و از همینجا لقبِ «کِرمانشاه» گرفت؛ لقبی که بعدها با شهرِ کرمانشاه گره خورد و در حافظهٔ جغرافیایی ایران ماندگار شد. 👑🏜️
چهرهٔ سیاسیِ بهرام چهارم را اگر در یک قاب ببینیم، سه عنصر در آن برجسته است: ۱) نگهداشتِ موازنهٔ غرب در چارچوب توافقهای پایانیِ قرن چهارم (پس از فصلِ طولانیِ جنگهای ایران و روم)، ۲) آرامسازیِ قفقاز و ارمنستان با تکیه بر چانهزنی و تقسیم نفوذ بهجای اشغالِ پرهزینه، ۳) پاییدنِ جبههٔ شرقی در برابر یورشهای هون/خیون و کیدار که گهگاه تا مرزهای خراسان و سیستان میآمدند. 🛡️⛰️🏹
سبکِ حکمرانیِ بهرام بیش از آنکه «فتحشهری» و نمایشی باشد، قاعدهمدار بود: ضرابخانههای منظم، راههای مراقبتشده، بندرهای نفسکشِ خلیج فارس و نیابتهای مرزی (مانند لَخمیانِ حیره) که همچون سپرِ نرم میانِ ایران و بیابان عمل میکردند. در این میان، پسزمینهٔ آموزشیِ او در کرمان اهمیت دارد: سرزمینی میانِ کوه و کویر که به والیِ خود چابکیِ اداری و مرزی میآموزد—همان چیزی که شاهیِ کوتاه اما پُراثر به آن نیاز داشت. ⚓🧭
از نظر تبار، بهرام چهارم پسرِ شاپور سوم دانسته میشود و ادامهدهندهٔ همان مدرسهٔ مرزهاست: مدرسهای که شاهزادگان را با دیپلماسیِ سختِ غرب، اهرمِ قفقاز، اقتصادِ بندر و چابکیِ سوارهنظامِ شرق بار میآورد. سکههای بهرام—با نیمرخِ شاه در رو و آتشدان در پشت—هر روز خبرِ ثبات را بر فلز مینوشتند؛ «روزنامهٔ دولت» که به بازار میگفت: استاندارد پابرجاست.
به یک جمله: بهرام چهارم شاهِ «قواعد» بود؛ شاهی که با هزینهٔ کمتر، ثباتِ بیشتر خرید و راهِ بازرگانی را نفسکش نگه داشت. 🌟
مدت زمان حکومت بهرام چهارم چقدر بود
سلطنتِ بهرام چهارم از ۳۸۸ تا ۳۹۹ میلادی ادامه یافت—یازده سال. این یازدهسال را میتوان به سه پرده بخش کرد: ⏳
پردهٔ نخست؛ تحویلِ نرم و تثبیتِ قواعد (۳۸۸–۳۹۱)
پس از نشستن بر تخت، نخستین کار «ایستادنِ آرامِ دیوان» بود: ضرابخانهها باید بدون وقفه ضرب میکردند، عوارضِ گذرگاهها باید طبق قاعده وصول میشد، و راههای کاروانی—از تیسفون تا بنادر—میبایست پیشبینیپذیر بمانند. در این سالها، بهرام چهارم قواعدِ مالی–مرزیِ بهجا مانده از پیش را بازچید تا اصطکاکِ اداری کم شود. 🧾⚖️
پردهٔ دوم؛ قفقاز و ارمنستان، اهرم بهجای اشغال (۳۹۱–۳۹۶)
ارمنستان—صفحهٔ دیرینِ شطرنجِ ایران و روم—پس از تقسیمِ اواخر قرن چهارم، همچنان نیازمند مدیریتِ نفوذ بود. بهرام چهارم راهِ «هزینهٔ کمتر/نفوذِ بیشتر» را برگزید: هماهنگی با اشرافِ محلی، پشتیبانیِ گزینشی و پرهیز از جنگِ فرساینده. قفقاز با دژهای گردنه و راههای مراقبتشده به بازدارندهٔ طبیعی بدل شد؛ شمشیرِ کمتر، قاعدهٔ بیشتر. ⛰️🛡️
پردهٔ سوم؛ جبههٔ شرقی و نظمِ کاروانی (۳۹۶–۳۹۹)
یورشهای هون/خیون و کیدار گهگاه مرزهای خراسان–گرگان را میآزمودند. پاسخِ بهرام چهارم ترکیبی بود از سوارهنظامِ سبک، پیمانهای کوتاه با خاندانهای مرزی و جابجاییِ هوشمندانهٔ نیرو. اصلِ اقتصادی روشن بود: بیخبری از شرق = خبرِ خوب؛ زیرا یعنی راهها و کاروانها بیوقفهاند. 🐎📦
نتیجه: هرچند یازده سال در مقیاسِ تاریخ کوتاه مینماید، اما برای تثبیتِ قواعدِ پساصلح و پاییدنِ سه لبهٔ نقشه کافی بود. بهرام چهارم در این زمان صورتمسئلهٔ جنگِ پرخرج را به ریاضیِ قواعدِ کمخرج تبدیل کرد. ✅
همسر بهرام چهارم
در منابع موجود، نام و تبارِ قطعیِ همسر/همسرانِ بهرام چهارم با اطمینانِ یکصدا ثبت نشده است. این سکوت در تاریخِ ساسانی نامعمول نیست؛ چراکه حافظهٔ رسمی بیشتر روی مرز، دیوان، سکه و آیین تمرکز دارد تا زندگیِ خصوصیِ شاهان. بااینحال، میتوان نقشِ نهادیِ ملکه را—بدون حدسسازی—تشریح کرد: 👑
۱) پیوندهای ائتلافی با خاندانهای ایالتی
ازدواجهای سلطنتی وسیلهٔ چفتوبست با خاندانهای زمیندار در فارس، خوزستان/میسان، کرمان و قفقاز بود. این پیوندها گذرگاهها و انبارها را قابلپیشبینی میکرد و هزینهٔ لجستیک را پایین میآورد. ⚓💰
۲) آیین و مشروعیتِ نرم
حضورِ ملکه در جشنها و کنارِ آتشدانها، خبرِ ثبات را به جامعه مخابره میکرد. در دستگاهی که سکه «روزنامهٔ دولت» و سنگنگاره «پوسترِ بزرگ» است، نقشِ آیینیِ ملکه همان تیترِ فرعیِ اطمینانبخش است. 🔥🪙
۳) اقتصادِ خانۀ سلطنت
املاکِ شاهی، کارگاههای درباری و نذورات شبکهای میسازد که زنانهٔ دربار در ادارهٔ آن نقش دارد؛ بهویژه در دورههایی که مرزها آرام اما راهها پررفتوآمد است و خزانه باید پایدار بماند. 🧾
جمعبندیِ محتاطانه: نامِ معیّن برای همسرِ بهرام چهارم در دست نیست؛ امّا نقشِ نهادی روشن است: پلِ نرم میان دیوان و جامعه، ضامنِ اعتماد در روزمرّهٔ آیین و اقتصاد. ✅
نقشهٔ ایران در زمان بهرام چهارم
نقشهٔ ایرانِ بهرام چهارم، نقشهٔ موازنهٔ کمهزینه است: غرب زیرِ قواعد، قفقاز/ارمنستان با اهرمِ نفوذ، جنوب/خلیج فارس بهعنوان ریۀ مالی، میانه با ضرابخانههای استاندارد، و شرق با چابکیِ مرزی. 🗺️
غرب/میانرودان
تیسفون همچنان قلبِ اداری–بازاری است. گذرگاههای فرات با عوارضِ مشخص کنترل میشوند، کاروانها مسیرهای امن دارند و انبارهای راهی گردشِ کالا را پیشبینیپذیر میکنند. شهرهایی چون نصیبین—گرههای بازرگانی—به بازار خبرِ ثبات میدهند. ⚖️📦
قفقاز و ارمنستان
پس از تقسیمِ اواخر قرن چهارم، ارمنستان از میدانِ جنگ به موضوعِ مدیریتِ نفوذ تبدیل شد. همکاری گزینشی با اشراف ارمنی، پهنهٔ نفوذِ ایران را پایدار نگه میداشت و هزینهٔ لشکری را پایین میآورد. گردنهها با دژهای مرزی نقش بازدارندهٔ طبیعی را بازی میکردند: اشغالِ کمتر، اهرمِ بیشتر. ⛰️🛡️
جنوب/خلیج فارس
سواحل و بنادر باید روان میماندند. لَخمیانِ حیره مانند سپرِ نرم، ریسکِ بیابان را میگرفتند تا کالا—از ادویه تا پارچه و فلز—بهوقت برسد. نتیجه: مالیاتِ بندریِ مطمئن و خزانهٔ قابلِ پیشبینی. ⚓🌊
میانه (فارس–اسپهان–همدان)
اینجا محورِ ضرابخانهای–اداری است. سکه با وزن و عیارِ ثابت، هزینهٔ مبادله را پایین میآورد و اعتمادِ بازار را بالا میبرد. نیمرخِ شاه در رو و آتشدان در پشتِ سکه، هر روز خبرِ ثبات را تکثیر میکرد. 🪙🔥
شرق (گرگان، مرو، سکستان)
فرمولِ امنیت «گشتهای سبک + پیمانهای کوتاه + سوارهنظامِ چابک» بود. هدف روشن: نباید خبرِ بدی از شرق برسد؛ یعنی راهها باز و کاروانها در حرکت باشند. 🐎🛣️
نتیجه: نقشهٔ بهرام چهارم با شمشیرِ کمتر و قاعدهٔ بیشتر اداره شد—چیزی که اقتصادِ راه میپسندد و ثباتِ طولانی میآورد. ✅
فرزندان بهرام چهارم
در منابع معتبر، نامهای قطعی و همآواز برای فرزندانِ بهرام چهارم اندک یا ناموجود است. آنچه روشنتر است، مسیرِ جانشینی است: پس از مرگِ بهرام چهارم در ۳۹۹ میلادی، یزدگرد یکم—که در منابع تبارش را از شاپور سوم دانستهاند—به تخت نشست؛ بنابراین، جانشینِ مستقیمِ بهرام چهارم، پسرِ خودش نبود، بلکه برادر/برادرِ ناتنی از همان شاخهٔ شاهی بود. 👑
با اینحال، میتوان چارچوبِ «مدرسهٔ شاهزادگان» را توضیح داد—بدون نامسازیِ نامطمئن:
-
در غرب، شاهزادگان دیپلماسیِ سخت، محاصره و دفاعِ شهری را میآموختند.
-
در قفقاز، چانهزنی با اشراف محلی و مدیریتِ نفوذ تمرین میشد.
-
در جنوب، اقتصادِ بندر و عوارضِ دریایی درسِ اصلی بود.
-
در شرق، چابکیِ سوارهنظام و پیمانهای کوتاه کلید بود.
این الگوی آموزش، دوامِ قواعد را تضمین میکرد—even اگر نامِ فرزندانی از بهرام در دفترِ تاریخ نمانده باشد. نتیجهٔ محتاطانه: دربارهٔ فرزندانِ بهرام چهارم، حکمِ قطعی نمیدهیم و به چارچوبِ نهادی بسنده میکنیم. ✅
مرگ بهرام چهارم
پایانِ بهرام چهارم در ۳۹۹ میلادی رقم خورد. روایتِ کهن و پُرتکرار میگوید گروهی از بزرگان که از سختگیریها/بازآراییهای درباری ناخشنود بودند، به جانِ شاه برخاستند و او را کُشتند. 🕯️ این تصویر—even اگر در جزئیات متفاوت روایت شود—معنای سیاسی روشنی دارد: در شاهنشاهیهای اشرافی، تیغِ دربار گاهی پنهانتر از میدان است.
پیامدهای فوریِ مرگ
-
یزدگرد یکم بیدرنگ به تخت نشست؛ انتقالِ کمهزینه یعنی دیوان نمیایستد.
-
مرزِ غرب همچنان با قواعد و اهرمِ قفقاز اداره شد؛ بازار نفسِ آرام کشید.
-
ضرابخانهها با همان استانداردِ وزن/عیار ضرب کردند و خبرِ ثبات را روزانه منتشر ساختند.
درسِ تاریخ: اگر کاروانها نمیایستند، بنادر خاموش نمیشوند و سکهها میچرخند، یعنی شاه—even در مرگ—قواعدی گذاشته که ادامه مییابد. به این معنا، مرگِ بهرام چهارم پایانِ تن بود نه پایانِ قاعده. ✅
مقبرهٔ بهرام چهارم
از محلِ دفنِ بهرام چهارم نشانی قطعی در دست نیست. این امر در سنتِ ساسانی چندان شگفت نیست؛ زیرا جاودانگیِ سیاسی بیشتر در سنگ و فلز و شهر ذخیره میشد تا در گنبدهای آرامگاهیِ پرزرقوبرق.
سنگ: در طاقبستانِ کرمانشاه—که از دورههای گوناگونِ ساسانی یادمان دارد—تصاویرِ شناختهشده به شاپور دوم و سوم و سپس صحنههای شکارِ شاهانه نسبت داده میشوند؛ ** reliefِ معیّنی برای بهرام چهارم تأیید نشده** است، هرچند نامِ کرمانشاه خود یادگارِ لقبِ اوست.
فلز: سکههای دورۀ او با نیمرخِ شاه و آتشدانِ پشت، روزنامۀ دولت بودند؛ هر روز فرّهٔ شاهی و استاندارد را اعلام میکردند.
شهر: پل–سدها، کانالها، بندرها و راهها—از میانرودان تا جنوب و شرق—یادمانهای کارآمدند؛ اگر کار میکنند، یعنی نامِ شاه نیز کار میکند، حتی بیآنکه سنگِ گورِ مشخصی داشته باشد. ⚓🛣️
نتیجه: مقبرهٔ بهرام چهارم اگر هم بوده، در دفترِ تاریخ ثبتِ روشن نیافته؛ اما جاودانگیِ کارآمدِ او در قاعدههاست—در مرزِ مقررات، اهرمِ قفقاز و اقتصادِ راه. ✅
کِرمانشاه؛ از ساتراپی تا شهرِ شاهی
پیش از پادشاهی، بهرام چهارم ساتراپِ کرمان بود و از همینرو لقب «کِرمانشاه» گرفت. این لقب در گذرِ زمان به نامِ شهرِ کرمانشاه بدل شد؛ شهری در گلوگاهِ زاگرس که راهِ غرب را به میانه و سپس به جنوب میپیوندد. 🏞️
جغرافیا و نقشهٔ راه
کرمانشاه دروازهٔ طبیعیِ دشتِ میانرودان به فلات ایران است. شاهزادهای که در چنین گلوگاهی والیگری میکند، زبانِ راه را میآموزد: کنترلِ گردنهها، تأمینِ پستهای مرزی، انبارداریِ راهی و گشتهای سبک. همین تجربه بعدها به بهرام کمک کرد تا منطقِ «امنیتِ ارزان» را در مقیاسِ شاهنشاهی پیاده کند. ⛰️🛡️
اقتصادِ راه
بازارِ محلیِ کرمانشاه پیوندی کهن با کاروانهای ادویه و پارچه داشت. فهمِ عوارض، اوزان و مقادیر و حفظِ استانداردِ مبادله بخشی از کارِ روزمرهٔ والی بود؛ تجربهای که در ضرابخانههای سلطنتی صورتِ نهادی یافت: سکهٔ استاندارد = هزینهٔ مبادلهٔ کمتر.
سیاستِ ائتلافی
کرمانشاه میانِ خاندانهای کوهستانیِ زاگرس و شبکهٔ دیوانیِ مرکز مینشیند. ازدواجهای ائتلافی، پیمانهای کوتاهِ مرزی و جذبِ نیروهای محلی بخشی از جعبهابزارِ والی بود—ابزاری که بهرام در شاهی نیز به کار بست: اهرمِ نفوذ بهجای اشغال. 🤝
یادمان و حافظه
هرچند ** reliefِ مستقیم برای بهرام چهارم** تأیید نشده، اما اینکه نامِ شهر با لقبِ او یکی شده، خود یادمانِ زنده است: جغرافیا گاه حافظهٔ سیاسی را بهتر از سنگِ گور نگه میدارد. ✅
سکهشناسی و نمادهای سلطنتیِ بهرام چهارم
در شاهنشاهیِ ساسانی، سکه فقط ابزارِ مبادله نبود؛ «روزنامۀ دولت» بود. سکههای بهرام چهارم—عموماً دراخمای نقره—در رو نیمرخِ شاه با تاجِ اختصاصی و کُرَنبوس (توپکِ موی تاج) را نشان میدهند و در پشت آتشدان را، گاه با دو پاسدار/موبد. 🔥
معنای تصاویر
-
نیمرخِ شاه: اعلامِ حضورِ سیاسی و تداومِ دودمان؛ هر شهرِ ضراب، چهرهٔ واحد را ضرب میکرد تا اعتماد بسازد.
-
آتشدان: پیوندِ آیین و دولت؛ یعنی قواعد فقط نظامی–اداری نیست، قدسی هم هست.
-
افسانهٔ پهلوی: نامِ شاه، گاه لقبها و ضرابخانه که جغرافیای اعتماد را ثبت میکند.
کارکردِ اقتصادی–سیاسی
۱) استانداردِ وزن/عیار = هزینهٔ مبادلهٔ کمتر = بازارِ روان.
۲) پیوستگیِ ضرب = خبرِ ثبات؛ اگر سکهها بیوقفه میآیند، یعنی دیوان نایستاده.
۳) گسترهٔ ضرابخانهها = نقشهٔ زندهٔ دولت؛ هرجا ضرب هست، قاعده جاری است.
در عهدِ بهرام چهارم، حتی اگر کارزارِ بزرگی گزارش نشود، سکهها نشان میدهند که دولتِ راه مشغولِ کار است: کمترین شمشیر، بیشترین قاعده. ✅
جمعبندی
بهرام چهارم شاه سیزدهم ساسانی از ۳۸۸ تا ۳۹۹ میلادی حکومت کرد و سبکِ حکمرانیِ قاعدهمدار را بهجای فتحِ پرهزینه برگزید. اگر بپرسیم «بهرام چهارم کیست»، پاسخ چنین است: شاهی که از مدرسهٔ مرزهای کرمان آمد، به «کِرمانشاه» شهر معنا داد، و در مقیاسِ شاهنشاهی، منطقِ «امنیتِ ارزان» را پیاده کرد. در نقشهٔ ایران در زمان بهرام چهارم، مرزِ غرب با مقررات و دژهای حسابشده اداره شد، قفقاز/ارمنستان با اهرمِ نفوذ و چانهزنی بهجای اشغالِ مستقیم دنبال شد، جنوب/خلیج فارس ریۀ مالی ماند و محورِ ضرابخانهایِ میانه با استانداردِ وزن و عیار، اعتمادِ بازار را حفظ کرد. در بابِ همسر بهرام چهارم گزارشِ قطعی اندک است؛ اما نقشِ نهادیِ ملکه بهعنوانِ پلِ نرم میان آیین و دیوان روشن است. دربارهٔ فرزندان بهرام چهارم نیز منابع نامهای همآواز بهجا نگذاشتهاند و جانشینی به یزدگرد یکم—از همان شاخهٔ شاهی—رسید. مرگ بهرام چهارم در ۳۹۹ میلادی با دخالتِ اشراف رقم خورد، اما قواعدی که ساخته بود دوام آورد: مرز با مقررات، قفقاز با اهرم، اقتصادِ راه با سکهٔ استاندارد. مقبرهٔ بهرام چهارم ناشناخته است، ولی نامِ کرمانشاه و سکههای دورهٔ او یادمانهای زندهٔ پادشاهیاشاند. بدینسان، کلیدواژههای این صفحه—بهرام چهارم کیست، مدت زمان حکومت بهرام چهارم، همسر بهرام چهارم، نقشه ایران در زمان بهرام چهارم، فرزندان بهرام چهارم، مرگ بهرام چهارم، مقبره بهرام چهارم—در روایتی داستانوار و مستند کنار هم مینشینند و چهرهٔ شاهی «کمهزینه و پُربازده» را نشان میدهند. 🌟⚖️













